خلاصة:
نظرات غزّالی در باب علم و معرفت از جهت احاطه به علوم مختلف از اهمیت بالایی برخوردار است. در این مقاله تفاوت معرفت وحیانی به عنوان یک معرفت خاص که ویژه انبیاء است در مقایسه با علوم بشری و به ویژه علوم دنیوی مشخص شده است. غزّالی با تقسیم علوم به لحاظ متعلق، روش و غایت به بیان تفاوت علوم پرداخته و برتری وحی را نشان داده است و معتقد است تنها وحی را میتوان معرفت نامید. به علاوه اینکه معرفت وحیانی از دو جهت ارزش دارد یکی اینکه معرفتی یقینی است و دوم اینکه بدون آن نمیتوان به سعادت رسید، لذا جایگزینی ندارد. با این وجود علوم دیگر را بیاعتبار نمیداند. او برای تبیین معرفت نبوی از مفاهیم فلسفی و کلامی بهره میگیرد اما معرفت نبی را در نهایت فراتر از آنها این میداند، این مقاله با اتکاء به روش تحلیلی تلاش دارد تا نگاه غزّالی را در حوزه معرفت تبیین نماید.
Gazali’s perspectives on gnosis and knowledge are so important, because he has known much different knowledge in his era. In this paper, the difference between revealed gnosis, as a particular knowledge that belongs to the Prophets and human knowledge specifically the terrestrial world, has been explained. He has divided the sciences based on the object of knowledge, and its method, and aims to show that revelation is the most transcendent one. He believed that the revelation can be called a gnosis. The value of revealed gnosis has two aspects: firstly, it is a piece of certain knowledge, and second, without it achieving felicity can’t be possible. Never the other sciences can replace it but he has not wanted to humiliate the other sciences. He has applied philosophical and mystical notions to explain the revelation, but has explicitly expressed the revealed gnosis can’t be considered the same as another knowledge.
ملخص الجهاز:
ir (تاريخ دريافت مقاله ١٤٠٠/٤/١٤ـ تاريخ پذيرش ١٤٠٠/٩/٦) مقدمه علــم و معرفـت در ايــن مقالـه ، متـرادف هســتند زيــرا غزّالـي در برخـي آثـار خــود مثـل احياءعلومالدين و ميزانالعمل همين روش را دارد و در برخي آثار ديگر مثل محـک النظـر، بين علم و معرفت ، تمايز قائل است و عنوان معرفت را براي تصورات و علم را براي قضـايا و تصديقات به کار برده است و همـان طـور کـه تصـديق ، مسـبوق بـر تصـور اسـت علـم را مسبوق به معرفت دانسته به طوري که تحقق علم بدون معرفت ، ممکن نيست .
به طور مثـال ارزش منطق ، همواره در نظرات غزّالي مشهود است هم در مقاصدالفلاسفه که در دوره اوليـه آثـار اوست هم در المستصفي کـه کتـاب او دربـاره اصـول فقـه اسـت ؛ امـا در دوره دوم حيـات فکري ، به شيوه تصوف و روش کشف و شهود قلبي گرايش پيدا ميکند لذا علم و معرفـت شهودي را معتبر ميداند.
لذا تمرکـز مقالـه بـر ايـن سـؤالات است : ارزش علم چيست و تقسيم علـم و طـرق مختلـف کسـب آن کـدام اسـت و معرفـت وحياني در کدام دسته است ؟ روش اکتسابي و مـوهبتي چگونـه توجيـه مـي شـوند؟ جايگـاه معرفت شناختي وحي چيست و برتري آن را چگونه ميتوان توجيه کرد؟ ١- تقسيم بندي علوم با نظر به تقسيم بندي علوم ميتوان جايگـاه معرفـت وحيـاني را بهتـر شـناخت .
از اين رو غزّالي معتقد است «کتاب احياء علوم الدين ، از سـنخ علـم معاملـه اسـت و البتـه يکي از دو قسم علم آخرتي است که به سوي سـعادت، جهـت گيـري دارد» (غزّالـي ، بـي تـا الف ، ١: ٥).