خلاصة:
یکی از داستان هایی که در پیشینۀ ذهنی ایرانیها ماندگار شده ، قصۀ «کدو قلقله زن » است . این قصۀ زیبا و قدیمی که از نسل های گذشته به امروز رسیده است ، بر مفهومی از «حضور اجتماعی» دلالت دارد. در واقع این داستان به زبانی ساده ، چگونگی حاضر شدن در محیط بیرون از خانه را تشـریح میکند، از این رو، به واسطۀ آن ، نه تنها قواعد خروج از خانه را میتوان دریافت بلکه بـا تعمـق بیشتر، معناهای مترتب بر حضور اجتماعی را نیز میتوان در اندیشـۀ پیشـینیان ، بازشناسـی کـرد. دریافت این معانی، به ویژه در موقعیت هایی که حضور در اجتماع ، بـا محـدودیت روبـرو اسـت ، اهمیت دوچندانی دارد. در مقالۀ حاضر با استفاده از تحلیل روایت لابوف ، این قصه عامیانه بررسی شده است . براساس تحلیل صـورت گرفتـه ، «ورود بـه اجتمـاع » در نگـاه ایرانیهـا، «ضـرورتی اجتناب ناپذیر» تلقی میشود که باید از آن به عنوان «فرصتی برای رسیدن به هدف » بهره بـرد امـا بهره برداری از این فرصت ، نیازمند صبر و تدبیر است
ملخص الجهاز:
(وبستر و مرتوا، ١٣٩٤: ٣٠) در واقع اگر باور داشته باشيم که «تجربه » ارزشمندترين ميراثي اسـت کـه بـه انسـان ها ميآموزد چگونه زندگي روزمره را پشت سر بگذارند و با واقعيت هاي آن روبـه رو شـوند، ميتوانيم مدعي شويم که فرهنگ شفاهي و داستان ها و قصه هايي که به زبان مردم در مـتن زندگي، ساخته و پرداخته ميشود، ناب ترين و گرانبارترين تجربه ها را به زبـاني صـريح و ساده در اختيارمان ميگذارد.
نتايج اين مقاله نيز نشان داده است که در تمام مراحل روايت يک قصه ، نقش مايه ها بـا توجـه بـه کارکردهـاي عمـده خود و با تأکيد بـر شـگردهاي بلاغـي کـه قصـه گو آنهـا را گـزينش ميکنـد، برجسـته ميشوند.
بنا بـر ايـن ، تعريـف و تعاريف مشابه ، دور بودن شخصيت هاي قصه ها از دگرگوني و مشـخص بـودن جريـان خير و شر، همچنين آشکار بودن انجام و سرانجام اين دو جريان در آن ، سـبب ميشـود که ويژگي «جذابيت » و «سرگرم کنندگي» بر دوش «حادثه » يا «حادثـه هاي غيرعـادي» يـا «خرق عادت » باشد و همين نکته در برخي از تعاريف به عنوان وجه تمايز قصـه مـورد اشاره قرار گرفته اسـت : «قصـه در لغـت بـه معنـي حکايـت و سرگذشـت اسـت و در اصطلاح به آثاري اطلاق ميشود که در آنها تأکيد بر حوادث خارق العاده بيشتر از تحول و تکوين آدم ها و شخصيت هاست » (همان ).