خلاصة:
در این مقاله به بررسی واژه هنر در ادبیات فارسی، از جمله شاهنامه فردوسی پرداخته است. واژه هنر از لحاظ معنی شناسی بسامد معنایی بالایی دارد. فردوسی در اثر خود، برای بهرهگیری هر چه بیشتر از واژة هنر، آن را با ده ساختار و بیست و هفت ترکیب به کار برده؛ چنان که این واژه با بیش از هشتاد معنی، در شاهنامه نمود یافته است. علاوه بر نمونه ابیاتی که از شاهنامه به بررسی آن پرداخته شده به واژه هنر در طول تاریخ ادبیات فارسی نیز اشاراتی به عمل آمده، که این واژه اصیل را میتوان در اوستا نیز مشاهده کرد که به شرح و تفسیر معنای هنر نیز آمده است. ومعنای هنر در شاهنامه بیشتر بار معنایی مثبت (فضائل اخلاقی)ودر صد کمی بار معنایی منفی (رذائل اخلاقی) دیده می شود.
ملخص الجهاز:
و بازتاب چنین نظری را میتوان در این بیت از غزل 227 دیوان حافظ یافت که عشق را هنر نامیده و ازجمله دیگر هنرها دانسته است: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} و البته نسبت مستقیم و مترادفی که در این بیت از ابیات حافظ (به عنوان آیینه عصر خویش) میان «فن» و «هنر» وجود دارد.
و یا کارکرد دو وجهی اصطلاح هنر در شاهنامه که علاوه بر مفاهیم فوقالذکر (وجه روحانی و معنوی آن) مفهومیکاملاً امروزی نیز دارد همچون روایت فردوسی از جریان باربد: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} و یا کاربرد اصطلاح هنر در احیاءالعلوم، آنگاه که غزالی قصة چینیان و رومیان را برای تبیین ضرورت تصفیه و تزکیة دل میآورد (گرچه از اصطلاح صناعت نیز استفاده کرده) و نیز کاربرد صریح اصطلاح هنر برای نقاشی در مثنوی البته سخن در باب فن و صناعت که ترجمة Techne یونانیاند و در نهضت ترجمه میهمان فرهنگ فارسی و عربی شدند بسی افزونتر و نیازمند مجالی فراختر است اما در این مختصر چارهای جز بیان این معنای فشرده و منقبض نیست که در فرهنگ ایرانی اسلامی هنر معمولاً در قاموس معنا به معنای فضیلت و انجام هر کار در حد کمال و غایت جمال بود (و البته همچنان که ذکر شد مورد استفاده در معنای امروزی) و فن و صناعت در ساحت عمل، ظهور معنا بود در قالب و ساختار چون ظروف زیبا، معماری، صنایع دستی و....