خلاصة:
سخن گفتن از فقه امنیت بدون پرداختن به بحث منهجهای اجتهادی فقه امنیت، کاری بیثمر است؛ زیرا شیوه استنباط فقیه با آگاهی از شیوههای موجود استنباط جهت مییابد و فقیه با بررسی منهجهای رایج، برای خود مبناسازی میکند که این موضوع مانع از فقهسرایی و فقهسازی میشود. پرسش اصلی این پژوهش مربوط به اتحاد یا تعدد اسلوب استنباط در ابواب فقهی است. بدین معنا که آیا اسلوب استنباط فقها در تمام ابواب فقهی واحد است یا اینکه ابواب فردی و عبادی با ابواب اجتماعی و سیاسی ازجمله فقه امنیت متفاوت است؟ بهعبارتدیگر، آیا فقه امنیت و استنباط گزارهها و احکام مربوط به آن از منابعی مثل قرآن و روایات مانند استنباط احکام نماز و حج از ادله است یا با آن متفاوت است و روش خاصی دارد؟ این بحث افزونبر موضوع فقه امنیت، در ابواب دیگر فقه مانند استنباط گزارههای سیاسی، احکام جهاد و دفاع، احکام تولید و سلاحهای کشتارجمعی، احکام خانواده و... نیز کارایی دارد. پژوهش حاضر با اتخاذ روش توصیفی-تحلیلی و اسنادی و با بهرهگیری از تکنیک کتابخانهای نشان میدهد در ارتباط با روششناسی استنباط گزارههای فقه امنیت، دو نظر یا به عبارت دقیقتر، دو رویه وجود دارد. وجود دو رویه ناظر بر این است که در پارهای مواقع، افراد بهصورت مستقیم حاضر نیستند نظر خود را بیان کنند، اما رویه عملی استنباط آنها این پدیده را نشان میدهد. این دو رویه را میتوان «همسانانگاری استنباط گزارههای فقه امنیت با ابواب دیگر» و «غیرهمسانانگاری استنباط گزارههای فقه امنیت با ابواب دیگر» نام گذاشت.
Talking about security jurisprudence without discussing the ijtihad methods of security jurisprudence is a fruitless task. Because the inference method of the jurist finds direction by knowing the existing methods of inference, and the jurist creates a basis for himself by examining common methods, and this prevents jurisprudence and jurisprudence.The main question of this research is related to unity or multiplicity of inference styles in jurisprudence chapters. In this sense, is the inference style of the jurists the same in all jurisprudence chapters, or are individual and religious chapters different from social and political chapters, including security jurisprudence? In other words, is security jurisprudence and the derivation of propositions and rulings related to security from sources such as the Qur'an and hadiths, the same as deriving the rulings of prayer and Hajj from evidence, or is it different from it and has a special method? In addition to the issue of security jurisprudence, this discussion is also effective in other chapters of jurisprudence such as deriving political propositions, rulings on jihad and defense, rulings on production and weapons of mass destruction, family rulings, etc.The current research, by adopting the descriptive-analytical and documentary method and by using the library technique, shows that there are two opinions or, more precisely, two procedures in relation to the methodology of deriving security jurisprudence propositions. The existence of two procedures indicates that in some cases, people are not willing to express their opinion directly, but their practical procedure of inference shows this phenomenon. These two procedures can be called "identification of security jurisprudence propositions with other chapters" and "non-identification of security jurisprudence propositions with other chapters".
ملخص الجهاز:
کاوشي فقهي- تحليلي بر گونه شناسي روشهاي اجتهاد در فقه امنيت ابوالقاسم عليدوست * تاريخ دريافت : ١٤٠٢/٠٣/١٧ ياسين پورعلي ** تاريخ پذيرش: ١٤٠٢/٠٥/٢٥ نوع مقاله : پژوهشي چکيده سخن گفتن از فقه امنيت بدون پرداختن به بحث منهج هاي اجتهادي فقـه امنيـت ، کـاري بي ثمـر اسـت ؛ زيرا شيوه استنباط فقيه با آگاهي از شيوههاي موجود استنباط جهت مييابد و فقيه بـا بررسـي منهج هـاي رايج ، براي خود مبناسازي مي کند که اين موضوع مانع از فقه سرايي و فقه سازي مي شود.
بـدين معنـا کـه آيـا اسـلوب استنباط فقها در تمام ابواب فقهي واحد است يا اينکه ابواب فردي و عبادي با ابواب اجتماعي و سياسـي ازجمله فقه امنيت متفاوت است ؟ به عبارتديگر، آيا فقه امنيت و استنباط گزارهها و احکام مربوط بـه آن از منابعي مثل قرآن و روايات مانند استنباط احکام نماز و حج از ادله اسـت يـا بـا آن متفـاوت اسـت و روش خاصي دارد؟ اين بحث افزونبر موضوع فقه امنيت ، در ابواب ديگر فقه مانند اسـتنباط گزارههـاي سياسي ، احکام جهاد و دفاع، احکام توليد و سـلاحهاي کشـتارجمعي ، احکـام خـانواده و...
براي مثال، فردي که اجتهاد غيرمنضبط مي کند، هرگز اذعان نخواهد کرد که اجتهاد او غيرمنضبط است ، اما هنگام بررسي رويه روشن مي شود که اجتهاد وي غيرمنضبط بوده است يا کسي که بي فايده، يخ زده و فارغ از اقتضائات موضوع بحث ، زمان و مکان بحث را استنباط مي کند، به صراحت عقيم و بي فايده بودن استنباط خود را بيان نمي کند، اما در ساحت عمل ، عقيم بودن و ناکارآمدي آن مشخص خواهد شد؛ البته اين مباحث در قالب بحث مهم روششناسانه در آثار فقها نيامده است ، بلکه بايد رفتار فقها با ادله تحليل شود.