خلاصة:
مفهوم عدالت و نظام مبتنی بر آن همواره از موضوعات مهم اندیشه و فلسفه سیاسی بوده است. جان رالز از بزرگترین فلاسفه سیاسی معاصر غرب در کتاب عدالت به مثابه انصاف میکوشد در برداشتی سیاسی از عدالت، لوازم تحقق بیشترین آزادی و برابری ممکن برای شهروندان جامعهای دموکراتیک را شرح دهد. چارچوب نظری مقاله نظریه عدالت به مثابه انصاف است و روش تحقیق تحلیل گفتمان است. پرسش اصلی این است که تا چه میزان امکان استنباط نظام عدالت بهمثابه انصاف به روایت رالز از درون گفتمانهای جمهوری اسلامی وجود دارد؟ در این ارتباط یکی از مباحث عمده، بحث درباره نسبت مصالح عمومی و مصالح یا خیرهای فردی و گروهی است چرا که از نظر رالز نظام عدالت، حوزه نهادینهشدة مصالح عمومی است که به واسطه نهادهای ساختار اساسی جامعه که آن نیز ملازم با وجود کشور یا دولت-ملت است جاری میشود. در این راستا آراء مرتضی مطهری و عبدالله جوادی آملی دو روحانی سرشناس به عنوان مفهومپردازان اصلی تحلیل گفتمان عدالت که بالقوه میتوان امکان استخراج نظریة عدالتی نزدیک به عدالت به مثابه انصاف را از آن احصا کرد، بررسی شده است. نتیجه اینکه دیدگاه مطهری استعداد بیشتری برای تفسیر نظام عدالت به مثابه انصاف در گفتمان اسلام سیاسی دارد تا دیدگاه جوادی آملی.
The concept of justice and the system based on it has always been one of the important topics of political thought and philosophy. John Rawls, one of the greatest contemporary political philosophers of the West, in his book Justice as Fairness, tries to explain in a political understanding of justice, the necessities of realizing the greatest possible freedom and equality for the citizens of a democratic society.The main question is to what extent is it possible to infer the justice system as fairness according to Rawls from the discourses of the Islamic Republic? In this connection, one of the main topics is the discussion about the ratio of public interests and individual and group interests, because according to Rawls, the justice system is the institutionalized area of public interests, which is due to the institutions of the basic structure of society, which is also associated with the existence of the country or The existence of the nation-state is ongoing. In this regard, the opinions of Morteza Motahari and Abdullah Javadi Amoli, two well-known clerics, have been examined as the main conceptualizers of the analysis of the discourse of justice, from which the possibility of extracting a theory of justice close to justice as fairness can be calculated. The result is that Motahari's point of view is more capable of interpreting the justice system as fairness in the discourse of political Islam than Javadi Amoli's point of view.
ملخص الجهاز:
پرسش اصلي اين است که تا چه ميزان امکان استنباط نظام عدالت به مثابه انصاف به روايت رالز از درون گفتمان هاي جمهوري اسلامي وجود دارد؟ در اين ارتباط يکي از مباحث عمده ، بحث درباره نسبت مصالح عمومي و مصالح يا خيرهاي فردي و گروهي است چرا که از نظر رالز نظام عدالت ، حوزه نهادينه شدٔە مصالح عمومي است که به واسطه نهادهاي ساختار اساسي جامعه که آن نيز ملازم با وجود کشور يا دولت -ملت است جاري مي شود .
در نظام عدالت بـه مثابـه انصـاف ، آزادي در درون نظـام عـدالت کـه حوزه نهادينه شدٔە مصالح عمومي است ، محقق مي شود و نظام عدالت به واسطۀ نهادهاي متولي مصـالح عمومي يا به گفته رالز، نهادهاي ساختار اساسي جامعه دربردارندٔە نهادهاي عمومي بـه ويژه دادگسـتري و نهادهاي اجتماعي مانند بازار و مالکيت و خانواده که آزادي ها و برابـري هاي /نـابرابري هـاي مشـروع شهروندان را در يک نظام همکاري جويانه ميان شهروندان آزاد و از نظر حقوقي برابر تضمين مـي کنـد، جاري مي شود.
مفهـوم مصالح عمومي جزئي مهم از نظام عدالت به مثابه انصاف نزد جان رالز است و تبيين معناي اين مفهـوم در نظام گفتماني جمهوري اسلامي مي تواند کليدي براي بررسي جايگاه دوگانه خير و حـق در گفتمـان حکومت اسـلامي ، بـه عنـوان ابـر گفتمـاني کـه گفتمان هـاي خردتـر در جمهـوري اسـلامي ذيـل آن مفصل بندي مي شوند، باشد.