خلاصة:
المفارقة، فن بلاغی یتّسم بالمحایلة اللغویّة، وهی عبارة عن التواصل الخفی بین منشئ النص والمتلقّی؛ فالمکوّنات المستخدمة فیها تشبه ألغازا لغویّة تحتاج إلی الحل والتفکیک، وهذه الوظیفة ترجع إلی القارئ المتمکّن النشیط الذی یستقصی معنی النص، فلا یتوقّف إلا بعد الوصول إلی معنی النّص المکتوب وتحویله إلی النّص المستنبط الذی یؤدّی إلی التمتع واللذة فی نفسه؛ والمفارقة هی أبرز الفنون البلاغیة فی شعر الشواعر المعاصرات المناضلات فی سبیل حل المشاکل النفسیة والمصائب الاجتماعیة؛ وفروغ فرخزاد وغادة السّمّان، تعدّان من الشواعر اللاتی یکدّسن القسم الکبیر من نصوصهن الشعریة للتعبیر عن قضایا المرأة والمشاکل التی تواجهها فی المجتمع. یهدف هذا البحث إلی دراسة المفارقة فی دیوان «ولادة أخری» لفروغ فرخزاد و «الرقص مع البوم» لغادة السّمّان، مستخدما المنهج المقارن ومستعینا بالوصف والتحلیل ومن النتائج التی وصل إلیها، هی: إنّ المفارقة تعدّ من المکوّنات الرئیسة فی شعر فروغ فرخزاد وغادة السّمّان، وهما توظّفان هذه الظاهرة، للتعبیر عن مکنوناتهما النفسیة والاجتماعیة مثل: فقدان الحریة للنساء فی المجتمع. فقد استخدمت غادة السّمّان، المفارقة للتعبیر عن غطرسة الرجل أمام المرأة، ومخادعته إیّاها وتشاؤمها من الحب المادی الذی ینتهی إلی الفشل والکآبة، وهی تتمنّی عالما مثالیا بعیدا عن عالم سوداوی تعیش فیه وتبحث عن حب صادق طیب؛ أمّا فروغ فرخزاد فقد وظّفت هذه الظاهرة للإشارة إلی الاحتجاج ضد القوانین الصارمة التی لا تتغیر، والخیبة، والموت والانضمام إلی الحیاة الأبدیة لأجل لقاء الله والحب الروحی وعدم تعلّقها بالشؤون المادیة والوصول إلی المرتبة الإنسانیة العلیا، وحلول الروح الإلهیة فی وجودها؛ ومن قبیل هذه الموضوعات التی لا یمکن التعبیر عنها إلا بواسطة لغة المفارقة التی تمتاز بالغموض والالتباس المرتبطین بالنزعة الصوفیة لدی الشاعرة.
ایرونی، هنری بلاغی است که به عنوان ترفند زبانی شناخته میشود؛ و بیانگر ارتباط پنهان پدید اورنده متن
و دریافت کننده ان میباشد. بهطوریکه، ساختارهای به کار رفته در ان، همچون معماهایی زبانی، نیازمند
حل و تفسیر هستند؛ و این وظیفه بر عهده مخاطب ماهر و فعال است، که به تعمق در مفهوم متن بپردازد.
مخاطبی که بعد از رسیدن به معنای نوشتار و تفسیر مورد نظر خود، به ارامشی درونی میرسد. شاعران زن
در دوره معاصر، که دچار تلاطمهای روانی و اجتماعی بودهاند؛ از این ابزار هنری، به عنوان یکی از پر
کاربردترین فنون بلاغی، استفاده کردهاند. فروغ فرخزاد و غاده السمان، از جمله همین شاعرانی هستند که
بخش قابل توجهی از شعرشان را به بیان مشکلات زنان در جامعه اختصاص دادهاند. هدف از این پژوهش،
بررسی کاربرد ایرونی در شعر فروغ فرخزاد و غاده السمان با استفاده از روش ادبیات تطبیقی وبه کمک
وصف وتحلیل، و بر اساس نظریه دریافت میباشد. یافتههای به دست امده، بیانگر ان است که ایرونی،
بزنگاهی برای بیان ناگفتههای دو شاعر، از جمله عدم برخورداری از ازادی در جامعه مردسالار است؛
کاربرد ایرونی در شعر غاده السمان، اشاره به محکومیت تکبر مردان و خود برتر بینیشان در برابر زنان،
اغفال زنان، و بدبینی انها نسبت به عشق زمینیای است که ثمری جز شکست و ناکامی ندارد؛ و او در
ارزوی دنیایی ارمانی و به دنبال عشقی راستین میان عاشق و معشوق است؛ اما ایرونی در شعر فروغ
فرخزاد، بیانگر اعتراض او نسبت به قوانین متحجرانه و غیر قابل تغییر، و همینطور ناامیدی ، مرگ و پیوستن
به زندگی جاودانه، عشق معنوی ورسیدن به مرتبه والای انسانیت و دمیدن روح الهی در وجودش است.
Irony is an eloquent art that is known as a linguistic trick, and it states hidden communication between the creator & its recipient. Therefore, the structures of irony like language puzzles, need resolution and interpretation, and the skilled audience is responsible to cogitate in the meaning and interpretation of the text to obtain inner peace. The women poets in the contemporary period use this art tool as the most usable of the rhetorical techniques, because they suffer psychological and social turbulence. Forough farrokhzad & ghada Al-samman like these poets have allocated a considerable part of their poetry to express Women's problems in the society. Examining the use of irony in the poetry of forough farrokhzad & ghada Al-Samman by using Comparative literature, description and analytical method and receiving theory is the purpose of this research. The obtained findings express the irony role as an ambuscade for expression of the unsaid of two poets like lack of freedom in patriarchal society. The irony using in ghada Al-Samman’s poetry condemns arrogance of men against women and deception of women and their pessimism towards earthly love leading failure, wishing utopia and looking for true love between lover and beloved. The irony using in forough farrokhzad shows her protest towards strict and unchangeable laws, disappointment, death and joining eternal life, Spiritual love, reaching the highest level of humanity and blowing of the divine spirit in her essence.