خلاصة:
بیان مسیله: در میان مولفه های رویکرد پدیدارشناسی، اپوخه عنصری است که وجه روشی این رویکرد را بیش از سایر مولفه ها بر دوش می کشد. از طرف دیگر سینما مملو از عناصری فرمی است که می تواند استفاده یا عدم استفاده و یا نحوه استفاده از هر کدام از این عناصر بر نحوه ادراک مخاطب تاثیر بگذارد. پژوهش پیش رو تلاش می کند تا به مواجهه پدیدارشناسانه با ابژه به واسطه سینما و فیلم بپردازد.هدف پژوهش: بررسی امکان تحویل پدیدارشاسانه ابژه خارجی و ابژه زیبایی شناسانه به واسطه سینما و فیلم است.روش پژوهش: پژوهش با روشی تحلیلی در میان مولفه های پدیدارشناسی، تنها عنصر روشی آن یعنی اپوخه را برجسته کرده و با روشی توصیفی-تحلیلی، نسبت تمامی عناصر فرمی موجود در یک فیلم را با اپوخه می سنجد.
نتیجه گیری
این پژوهش نشان می دهد که امکان تحویل پدیدارشناسانه ابژه خارجی به واسطه فیلم وجود دارد و به طریق اولی در ابژه های زیباشناختی این امکان محقق است.
ملخص الجهاز:
حتی ادعای صرف چنین مواجههای با عالم، محقق را مجاب میکند تا بهدنبال نسبت میان سینما بهعنوان ابزاری پدیدارشناسانه برخیزد؛ چرا که پدیدارشناسی نیز بهواسطۀ اپوخه در حال رمزگشایی و رسیدن به ذات ابژه و به نوعی معاینهی ابژهها است.
فیلم بهواسطۀ وجود عنصر حرکت میتواند صیرورت را در دل خود داشته باشد و به این ترتیب یکی از مؤثرترین ابزارها برای نشاندادن اینگونه ادراکات انسانی است که باید از مقولات حوزۀ زیباییشناسی تبعیت کند.
وجود آپاراتوس سینما و قرابت وثیق آن با واقعیت، خود یکی از دلایلی است که شما را مجاب کرده به بحث از مواجهۀ پدیداری سینما با ابژه بپردازید؛ پس فرض را بر این وثاقت گذاشته ولو با تسامح و با علم به وجود تفاوت میان ابژۀ سینمایی و ابژۀ خارجی، آیا امکان اپوخه واقعیت و لوازم آن بهوسیلۀ ساختار روایی و عناصر فرمی سینمایی وجود دارد؟ 2.
به این ترتیب استفادۀ مینیمالیستی از عناصر فرمی در یک اثر سینمایی به ما کمک میکند تا درک پدیداری واضح و متمایزتری نسبت به ابژه یا ابژههای در حال روایت پیدا کنیم.
بههمینخاطر هرچند ابهام، یکی از عناصر مهم در زیباییشناسی و از ابزارهای مهم فرمی محسوب میشود که در هر هنری کارکرد زیباییشناسانه خود را دارا است ولی در اینجا جزء زمانیکه خود ابهام ابژه امر پدیداری باشد، از این عنصر نمیتوان بهعنوان ابزار فرمی برای نگاه پدیداری بهره برد.