خلاصة:
سؤال اصلی پژوهش این است که از دیدگاه اسلام و مسیحیت و بر اساس قرآن و عهدین، ماهیت مرگ و نقش مرگاندیشی در حیات انسان، چه شباهتها و تفاوتهایی باهم دارند؟ بر این اساس، با استفاده از روش کیفیِ توصیفی و با رویکرد تحلیل محتوای کیفی و با جمعآوری، کدگذاری و تحلیل دادههای قرآن و عهدین به این نتیجه رسیدیم که مرگ در قرآن و عهد قدیم به معنای مرگ جسمانی است و تقدیر عمومی و حتمی خداوندی است. مرگ در قرآن اثر گناه نخستین نیست و نسل بشر در اثر گناه نخستین آلوده نشدهاند. نقش مرگاندیشی نیز در قرآن و عهد قدیم تا حدی شبیه بههم و بازدارندگی از خطا و گناهان از کارکردهای مهم آن در این دو منبع است؛ اما در عهد جدید این نگاه به مرگ بهکلی دگرگون شده است. عهد جدید در کنار مرگ جسمانی، مرگ روحانی را به تصویر میکشد که پیامد گناه نخستین است. بر اساس این دیدگاه، همه محکوم به مرگاند مگر کسانی که به مسیح ایمان بیاورند. بر این مبنا نقش بازدارندگیِ مرگاندیشی نیز در این الهیات کمتر متصور است.
The main question of the research is that from the point of view of Islam and Christianity and based on the Qur'an and the Testaments, what are the similarities and differences between the nature of death and the role of death thinking in human life? Based on this, by using the descriptive qualitative method and qualitative content analysis approach and by collecting, coding and analyzing the data of the Qur'an and the Testaments, we came to the conclusion that death in the Qur'an and the Old Testament means physical death. Death in the Qur'an is not the result of original sin, and the human race is not contaminated by original sin. The role of thinking about death in the Qur'an and the Old Testament is somewhat similar, and deterring from mistakes and sins is one of its important functions in these two sources; But in the New Testament, In addition to physical death, the New Testament depicts spiritual death, which is the result of original sin. According to this view, everyone is condemned to death except those who believe in Christ. On this basis, the deterrent role of death thinking is less imagined in this theology
ملخص الجهاز:
مواردی مانند این سؤال که چه الفاظی در قرآن درباره مرگ به کاررفته است ؟ آیا مرگ تقدیر الهی است یا اثر گناه نخستین ؟ و یا اینکه منظور از مرگی که در کتاب مقدس بکار رفته چه نوع مرگی است ، مرگ روحانی یا جسمانی؟ و یا این سؤال که آیا تفاوتی میان معنای مرگ در قرآن ، عهد قدیم و عهد جدید وجود دارد یا خیر؟ یا اینکه پس از مرگ چه اتفاقی برای انسان رخ میدهد؟ یا مرگ اندیشی و سبب بیان مسئله مرگ در قرآن و عهدین چیست و چه نقش و کارکردی بر آن مترتب است ؟ سؤالاتی ازاین دست میتواند راهگشای پژوهش پیش رو باشد.
(بابا شنوده ، ١٩٥٨، ٨-٩) در طرف مقابل ، بسیاری از مسیحیان بر این باورند که بر پایه متونی که در عهد جدید و به ویژه در کلام پولس وجود دارد، وضعیت روح پس از مرگ کاملاً روشن است .
» (تیسین ، بیتا، (182 پس ازاینکه روشن شد که مردم چگونه گناهکار شده و مرگ بر ایشان عارض گشت و اینکه چگونه در گناه و مرگی که نصیب آدم شده بود شریک اند؛ درباره راه نجات تقریباً بر اساس آموزه های پولس ، اکثریت قریب به اتفاق اندیشمندان مسیحی متفق اند که ایمان به عیسی مسیح و به صلیب رفتن او برای نجات انسان ها یگانه راه نجات است .
در ادامه ، همان طور که بیان شد از آیات قرآن و عهدین برداشت میشود که یکی از آثار مهم مرگ و مرگ اندیشی و علت پرداختن این دو کتاب به این مسئله ، نقش آن در بازدارندگی و کنترل اخلاقی فرد و جامعه است .