خلاصة:
سده ی بیستم شاهد پیدایش دولتهای شبهمدرن در دو کشور ایران و ترکیه بود. مصطفی کمال آتاتورک پس از انحلال امپراطوری عثمانیء اقدامات وسیعی را در زمینهی نوسازی توام با دین زدایی آغاز کرد. در ایران نیز رضاخان میرپنج پس از انقراض قاجاریه» راه نوسازی را در غربی سازی یافت. تاریخ روابط خارجی میان دو کشور و به خصوص سفر تاریخی رضاشاه به ترکیه نیز پیوند نظری رویکرد دو زمامدار را عمیقتر ساخت و رضاشاه در پیگیری سیاست غربی سازی و به ویژه کشف حجاب مصممتر شدام. علیرغم شباهت رویکرد نظری» مقایسه ی اقدامات غربی سازی رضاشاه و آتاتورک نشان میدهد که تفاوت بسیار زیادی در شدت و تنوع این 1 اقدامات وجود دارد. حذف سلسله مراتب مذهبی, انحلال مدارس دینی و دادگاههای شرع تعطیل خانقاه هاء منع به کارگیری علایم مذهبی,» تدوین قانون مدنی اروپایی و ضداسلام» تغییر الفباء الزام به قرایت نمازء قرآن و اذان به ترکی و تغییر تعطیلی از جمعه به یکشنبه از جمله اقداماتی بود که توسط آتاتورک صورت پذیرفت. ولی در ایران انجام نشد. همچنین نوع مقاومت در برابر غربیسازی متفاوت بود. بسیج اجتماعی فراگیری در ترکیه صورت نپذیرفت و مقاومت ها مقطعی و منطقهای بود. پرسش این نوشتارآن است که کدامین علل یا عوامل» سببساز تفاوت دستاوردهای رضاشاه وآتاتورک علیرغم شباهت رویکرد نظری بوده اند. مهم ترین مولفه ای که می تواند این تفاوتها (تفاوت در شدت غربی سازی و نوع مقاومت) راتوصیف کندمذهب و سازمان روحانیت است. علاوه بر این» فقدان سنت آندیش های عریق در ترکیههمجواری ترکیه با غرب» وجود دیوانسالاری قوی به جا مانده از امپراطوری عثمانی و تهدید مرزهای ترکیه توسط یونانیها از دیگر عوامل موثر به شمار می آید. در این پژوهش از رویکرد تحلیل تاریخی و روش تحقیق مقایسه ای استفاده شده است .