خلاصة:
«ایمان» از متعالیترین ویژگیهای انسانی است و راه حصول به سعادت را در ایمان و یقین باید جست. این مقاله در تلاش است با روش تحلیلی ـ توصیفی به این پرسش پاسخ دهد که در آثار غزالی چه نسبتی میان ایمان و یقین وجود دارد؟ و راههای حصول ایمان و یقین از نظر وی کدام است؟ یافتههای حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که غزالی ایمان و یقین را فقط بر استدلال یا شهود مبتنی نمیکند، بلکه حسن ظن و اعتماد به دیگران در حصول آن را هم میپذیرد، و با این مبنا میکوشد ایمان و یقین را بهگونهای تفسیر کند که همه آحاد جامعه اسلامی را شامل شود. به نظر وی رحمت عام الهی مستلزم آن است که صرفا پذیرش قلبی برای ایمان و یقین کفایت کند؛ زیرا طرف خطاب خداوند همه آدمیان هستند، و تعلق خاطر به وحی و عمل به اوامر و نواهی دینی برای رستگاری کافی است، و برهان و شهود بر کمال ایمان و یقین میافزاید، وگرنه در اصل حصول آنها تاثیری ندارد.
Faith" is one of the most sublime human characteristics, and therefore the way to achieve happiness should be found in faith and certainty. Using the analytical-descriptive method, this article is trying to answer the question that what is the relationship between faith and certainty in Ghazali's works? And what are the ways to achieve faith and certainty in his opinion? The findings indicate that Ghazali does not base faith and certainty only on reasoning or intuition, but also accepts good faith and trust in others to achieve it, and with this basis he tries to interpret faith and certainty in such a way that all members of the Islamic society to be included. In his opinion, God's general mercy requires that the heart's acceptance to be sufficient for faith and certainty; Because the interlocutors of God are all human beings, and the mind's belonging to the revelation and following the orders and religious orders is enough for salvation. Therefore, evidence and intuition only increase the perfection of faith and certainty of a person, otherwise it has no effect on the principle of their attainment.
ملخص الجهاز:
به نظر وي رحمت عام الهي مستلزم آن است که صرفاً پذيرش قلبي براي ايمان و يقين کفايت کند؛ زیرا طرف خطاب خداوند همه آدميان هستند، و تعلق خاطر به وحي و عمل به اوامر و نواهي ديني براي رستگاري کافی است، و برهان و شهود بر کمال ايمان و يقين ميافزايد، وگرنه در اصل حصول آنها تأثيري ندارد.
2. نسبت ايمان با يقين به نظر غزالی صرف آگاهي براي ايمان کفايت نميکند، بلکه اين آگاهي بايد در قلب آدمي بهعنوان محور تعلقات و رفتار، تأثير کند و به يک تصديق قلبي تبديل شود.
تصديق يقيني از طريق کشف و شهود قلبي در اين معنا نيز آرامش و طمأنينة نفس متفاوت خواهد بود؛ زیرا يقين دارای مراتب است؛ همانگونه که پيامبر اكرم( فرمودند: «يخرج من النار من کان في قلبه مثقال ذرة من ايمان» (متقي هندي، 1413ق، ص 248)؛ يعني ايمان داراي مقدار و زيادت و نقصان است.
بنابراين در هر سه وجه ايمان، زيادت و نقصان قابل فهم است، ليکن اين تشکيک مربوط به تصديق قلبي است که پس از تحقق ايمان، در ميزان آن نقصان و کمال رخ خواهد داد و ازاینرو شدت و ضعف و تشکيک، امري خارج از ماهيت ايمان است (غزالي، 1366، ج 1، ص 270).
بنابراين با وجود تفاوت در سطوح معرفتي ايمان، همه اقسام آن را مقبول شرع ميداند، و به سبب باورمندي به وحي و علوم وحياني، اين مباني را با نظريات عقلي خود سازگار ميکند؛ چنانکه وحي را بهمثابه نوعي علم پس از علوم حسي، عقلي و شهودي و در دستهاي برتر از آنها قرار ميدهد و براي يقين نيز همانند علم، مراتب کمالي گوناگوني قائل است که با عبور از علوم حسي به عقلي و از عقلي به شهودي، مضاعف ميگردد (همان، ص 132).