خلاصة:
از بدو شکل گیری بهائیت و با گذشت پادشاهی قاجار و تلاطمات مشروطه، سپس حکومت پهلوی اول و دوم و درنهایت جمهوری اسلامی ایران، هیچ حکومتی از لحاظ حقوقی بهائیت را به رسمیت نشناخته است. حکوم تهای یادشده که حتی تعارضات عمیق ایدئولوژیک و ساختاری با یکدیگر داشت هاند، همگی بر رسمیت ندادن به بهائیت هم داستان بود هاند. این مهم نشان از آن دارد که تقابل حقوقی با بهائیت صرفا معلول نگاه شریع تمدارانه و فق همحور نیست، بلکه حتی حکومتی که خود را پایبند به شریعت نم یدانست نیز ، هیچ توجیه حقوقی برای رسمیت بخشیدن به بهائیت نم ییافت! وانگهی هرچند نفوذ بهائیان در ساختارهای سیاسی رژیم پهلوی گسترده بود، اما هی چگاه حقو قدانان نتوانستند استدلال حقوقی به نفع رسمیت بخشیدن به بهائیت اقامه کنند. این نکته همان پاشنه آشیل بهائیت در تاریخ ایران معاصر است و ب هراستی جامعه بهائی را در این موضع م ینهد تا پاسخ دهد که چرا هیچ نظام حقوقی در ایران (و نه در هیچ کجای جهان) بهائیت را با وصف بهائی بودن به رسمیت نمی شناسد؟! این نوشتار م یکوشد تا پاسخی مستند از اسناد حقوقی برای این معما بیابد.
منذ بدء ظهور البهايیه و مع انتهاء حکم الملکیه القاجاریه و تداعیات الحرکه الدستوریه، و
ما تلتها حکومتا البهلویه الاولی والثانیه وفی النهایه قیام نظام الجمهوریه الاسلامیه فی ایران،
لم تعترف ایه حکومه فی ایران بالبهايیه قانونیا. و رغم ان الحکومات المتعاقبه فی ایران کانت
مختلفه مع بعضها بصوره عمیقه من ناحیه الایدیولوجیا والتشکیلات، لکنها جمیعها کانت متفقه
علی عدم الاعتراف رسمیا بالبهايیه. وهذا الامر المهم یبین لنا ان التعارض الحقوقی مع البهايیه
لاینحصر بشکل محض مع رویه الشریعه و الفقه، بل انه حتی الحکومه التی لم تعتبر نفسها ملتزمه
بالشریعه، ایضا لم تجد ای مسوغ حقوقی للاعتراف رسمیا بالبهايیه! یاتی ذلک کله بالرغم من نفوذ
البهايیین الواسع فی التشکیلات السیاسیه للنظام البهلوی، لکن الحقوقیین لم یتمکنوا من اقامه
دلیل حقوقی للاعتراف رسمیا بالبهايیه. وهذه الملاحظه تبین مدی وهن البهايیه فی تاریخ ایران
الحدیث و هو ما یضع تشکیلات البهايیه فی هذا الموقف لکی تجیب لماذا لم یعترف ای نظام
حقوقی فی ایران تحدیدا )و لیس فی ای مکان من العالم( بالبهايیه رسمیا؟! هذا المقال یسعی
للتوصل الی اجابه واقعیه من الوثايق الحقوقیه لهذا اللغز .
From the beginning of the formation of Baha'ism and with the elimination of the Qajar
kingdom and the Iranian cons titutional movement , then the firs t and second kings of
Pahlavi regimes and finally the Islamic Republic of Iran, no government has recognized
Baha'ism from a legal point of view. The aforementioned governments, which have even
had deep ideological and s tructural conflicts with each other, have all been accomplices
in not recognizing Baha'ism. This shows that the legal confrontation with Baha'ism is
not only a result of the Sharia-based and jurisprudence-oriented view, but even the governments
that did not consider themselves to adhere to the Sharia, did not find any legal
jus tification to recognize Baha'ism!
However, even though the influence of the Baha'is in the political s tructures of the Pahlavi
regime was extensive, the juris ts were never able to raise a legal argument in favor of the
recognition of Baha'ism. This point is the Achilles' heel of Baha'i in the his tory of contemporary
Iran and really puts the Baha'i community in this position to answer why no
legal sys tem and government in Iran (and not anywhere in the world) recognizes Baha'i
as a Baha’i Belief ?! This article tries to find a documented answer from legal documents
for this puzzle.