خلاصة:
رویکرد نوین علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان به مسأله متشابهات و تأویل،
علاوه بر آن که گره بسیاری از مسائل لاینحل این بحث را میگشاید، لوازم مهمی نیز به
دنبال داشته است.بسط در معنی شناسی قرآن در عرصه تفسیر و ضابطهمند کردن نحوه دلالت
در عرصه تأویل و تفسیر از جمله مهمترین این لوازم است که این مقاله به شرح و تحلیل
آنها میپردازد.
ملخص الجهاز:
"{/«و القرآن یفسر بعضه بعضا فللمتشابه مفسر و لیس الا المحکم»/}(همان،43/3 و با عباراتی مشابه ص 20) این طریقه(تفسیر قرآن به قرآن)برای تفسیر متشابه اگرچه امری است که در آیه مورد بحث در آنجا که محکمات را«امالکتاب»نامیده،مورد اشاره قرار گرفته است،اما مجموعۀ عواملی مثل معوج بودن بیان مفسرین از متشابه و خلط مسأله تأویل و متشابه-از آن حیث که متشابه است-و نیز حصر علم به تأویل متشابه در خداوند و یا خداوند و راسخین در علم،همه اینها عواملی بودهاند که تعبیر«امالکتاب»که در حقیقت کلید حل معمای متشابهات بوده است، مدنظر قرار نگیرد و نقش محوری پیدا نکند.
اکنون جای طرح این سؤال است که:مگر چنین نبود که آیه مورد بحث ما پیروی از متشابهات را نکوهش کرد و آن را فعل کسانی دانست که در دلکجی و میل به باطل دارند؟و مگر مفسر ما در صدر کلام خطر پیروی از متشابه را متذکر نگردید؟اکنون آیا تلاش برای تفسیر متشابه و تأمل برای کشف مدلول آن همان اتباع مذموم و پیروی از متشابه نیست؟پاسخ مفسر ما آنست که معنای اتباع از متشابه آنست که بدون ارجاع متشابه به محکم از مدلول مشکوک آن تبعیت شود.
و آن را حمل بر معنایی خلاف ظاهر کنیم؟اگر چنین باشد پس نظریه ایشان با نظریۀ متاخرین که معتقدند متشابه آنست که ظاهرش مقصود نیست،چه تفاوتی دارد؟ برای پاسخ به این سؤال لازم است نحوۀ دلالت الفاظ و تعابیر را در زبان قرآن از نظر ایشان بررسی میکنیم.
اساسیترین مقصود قرآن هدایت انسان و بیان حقایق است،چنانکه خود میفرماید:{/«و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء و هدی و رحمة و بشری للمسلمین»/}(النحل،89)بنابراین آن سؤال اساسی کماکان باقی است که آیا القای همۀ مقاصد در قالب آیات محکم با شأن هدایتگری و تبیین حقایق مناسبتر نبود؟ مفسر ما پاسخش را به مسألۀ فوق با بررسی آراء دیگر اندیشمندان مطرح میکند."