ملخص الجهاز:
"میگویم:«هر اثری پیرامون جنگ خلق بشود ضدجنگ است»شما نقیض این مسئله را برای من نمونه بیاورید و بگویید خلق فلان اثر باعث تقدس جنگ شده است.
دربارهء تلخینگاری این موارد میگویند بهتر است سخنی به زبان نیاوریم،ولی داستاننویس باید کار خودش را به خوبی انجام بدهد؛ خواه موجب خوشایندی یا ناخوشایندی دیگران قرار بگیرد.
به نظر شما حسن نیست آنها که دوامی در این موضوع ندارند به موضوعات دیگری گرایش پیدا کنند؟ بحث آن افول،بحث المی است که گفتم.
فرض کنیم رزمندهای پس از بازگشت میبیند شرایط نسبت به دوران دفاع مقدس تغییر کرده،این در آثار او چه بازتابی خواهد داشت و چه پارادوکسی را به وجود میآورد؟ خود این پارادوکس باعث میشود که شما داستانی خلق کنید.
الان در ادبیات داستانی و در دستهبندی محصولات تولیدی ادبیات داستانی کدام جلوه از آن را پررنگتر میبینید؟ بخش خاطره را پرقدرتتر میبینم،خاطره یک فرم ادبی و رئال رئال است،بسیار واقعی نزدیک آدمهای بیشیله پیله میشوی و خیلی راحت،خاطرات آنها را میشنوی و مکتوب میکنی،اگر قرار باشد برای آیندگان گنجینهای به یادگار بماند،همان خاطرات است.
خب یک بخش اصلی دیگر را واکاوی میکنیم: «نقد آثار ادبی دفاع مقدس»،به نظر شما آیا نقدی بر آثار مکتوب دفاع مقدس نوشته شده و یا چیزی به نام نقد در این خصوص وجود دارد؟ اگر بگوییم نقدی نداشتهایم،بیانصافی کردهایم،ولی با این اوصاف نقدهای خوبی نداریم.
باتوجه به مشکل نبود فیلمنامه خوب به نظر شما ادبیات دفاع مقدس چقدر توانسته آبشخور سینمای جنگ قرار بگیرد و از این قضیه سیراب شود؟ من اصلا با سینما میانهء خوبی ندارم و آن را بیشتر یک صنعت میدانم تا هنر."