ملخص الجهاز:
حسین لسان نکتهای از شاهنامه اتفاق را در عین مطالعهء یکی از شمارههای«نشریه فرهنگ خراسان»1بمقالهای برخوردم تحت عنوان بالا بقلم استاد محترم آقای تقی بینش که در آن مقاله ضمن تحلیل و تفسیریکه از این سه شعر فردوسی کردهاند: دگر گونه آرایشی کرد ماه بسیج سفر کرد بر پیشگاه شده خسته اندر سرای درنگ میان کرده باریک و دل کرده تنگ ز تاجش سه بهره شده لاجورد سپرده هوا را به زنگار و گرد نتیجه گرفتهاند که«فردوسی خواسته است ماه شب هفدهم را وصف کند،آن هم شبی که بیش از دیگر شبها تاریک و برای او خیالانگیز و موهم بوده است».
ماه در این هنگام تقریبا بحالت بدری خود و با کمال درخشندگی و روشنی میتابد،و میان زردی آفتاب شامگاهی و روشنی مهتاب آغاز شب،مدت زمانی طول نمیکشد تا ترکتازی شب مجال پیدا کند و چادر قیرگون خود را بر جهان خوابآلود بکشد،حال در چنین شبی که قرص ماه با همه همینه و وقار خود میشتابد تا جای خورشید را در آسمان بگیرد و خاکیان را از سیاهکاری شب رهائی بخشد چطور ممکن است شاعر ظلمت آنرا به شبهگونی و قسرگونی وصف کند؟و از تیرهدلیهای آن وصفی این اندازه مؤثر و نافذ بپردازد؟ بهرحال این قضاوت برای نویسنده محترم از آنجا پیشآمده که اولا:بر اثر توجهی که باین سه شعر داشتهاند موجب شده ابیات دیگری را که فردوسی در بیان تاریکی و ظلمت این شب سیاه ساخته از خاطر ببرند اگر این سه شعر را با شعرهای بعد میسنجیدند متوجه میشدند که شاعر چقدر از بیخوابی جانکاه شب رنج برده و چشم بآسمان دوخته است تا مگر روز شود و گریبانش را از بیداد شب رهائی بخشد در همان وقت،ماه تازه از گوشهء افق سربرکشیده و بسیج سفر کرده است اما چه ماهی!