ملخص الجهاز:
"تحولات سیاسی-نظامی در منطقه قفقاز تحت تأثیر عوامل چندی بوده است: در فرهنگ سیاسی رهبران محلی براساس بیتوجهی به حقوق بین الملل،تجارب تاریخی برای تحقیق خواستههای آنان مورد استناد قرار میگیرند.
و سرانجام اوستیای شمالی بخشی از فدراسیون روسیه،و اوستیای جنوبی به ایالت خودمختاری در داخل گرجستان تبدیل گردیدند(آوریل 0291)با اوجگیری سیاستهای گلاس نوست گورباچف اوستیهای جنوبی با ایجاد سازمان جبهه خلق خواستار حفظ هویت ملی خود شدند و شورای محلی اوستیای جنوبی نیز برای تبدیل این ایالت به جمهوری خودمختار تلاش وسیعی را آغاز کرد،ولی با وساطتهای مقامات روسیه از وقوع درگیری جلوگیری شد.
در این پیمان جنبههای همکاری نظامی نیز مورد توجه قرار گرفته بود،ولی سطح همکاری در نظر گرفته شده اهداف استراتژیک روسیه در قفقاز و بوژیه در گرجستان را تأمین نمیکرد.
پذیرش الحاق گرجستان به جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع و موافقت شواردنادزه با حضور نظامیان روسی در خاک گرجستان نتیجه مطلوبی برای روسیه بود که در پی تشدید فشارهای سیاسی-نظامی به تفلیس حاصل گردید.
علیرغم افزایش ناظران سازمان ملل در آبخازیا روسیه همچنان به تلاش خود برای استقرار نیروی نظامی خویش تحت عنوان"پاسداران صلح"در گرجستان ادامه داده است.
به این ترتیب هنوز 2 سال از فروپاشی اتحاد شوروی نگذشته،روسیه به عنوان وارث و مدعی امتیازات آن،الگوی رفتاری همیشگی و مکرر در تاریخ روسیه را در قفقاز به نمایش گذاشت و نشان داد حساسیتهای جدی خود را در منطقه "خارج نزدیک"حفظ کرده،آن را دارای اهمیت حیاتی میشمارد."