خلاصة:
موج بلند حملات تروریستی انتحاری که در روز 11 سپتامبر برخاست،نخست ایالات متحده را زیر ضربهء کوبندهء خود گرفت و سپس بازتابهای آن همه جهان را تحت تأثیر قرار داد.ابعاد موج آنقدر گسترده بود که برخی آن را ورق خوردن صفحه تاریخ قلمداد کردند. به بهانه این ریداد،ژرفنای این شماره به پدیده تروریسم اختصاص داده شده است. در مقاله نخست تحت عنوان تروریسم،در فرازوفرود تاریخ ضمن ریشهیابی واژه تروریسم تاریخچهء تکوین و تحول این پدیده بررسی شده است.هرچند تروریسم یک آموزهء سیاسی نوپاست ولی استفاده از ارعاب،از قدیم الایام حربهای در دست جنبشهای معترض،شورشهای سیاسی و خیزشهای اجتماعی بوده است.از جنبش سیکاری در میان یهودیان مصر گرفته تا تاگهای هندوستان، حشاشین و...همه برای از میان برداشتن دشمنان و مخالفان خود به ارعاب،توسل میجستند.اما تروریسم سیاسی معاصر تنها پس از انقلاب فرانسه نخست در سیمای جنبشهایی چون کاربونری ایتالیا و بورشن شافت آلمان و بعدها به صورت جنبش مردمگرایان و حزب انقلابیون اجتماعی روسیه،جلوهگر شد.در اروپا تروریسم ایرلندیها و ارمنیها از پرسابقهترین جنبشهای تروریستی هستند. موج بعدی تروریسم در اروپای غربی با تبلیغ عملی آنارشیستها برخاست و عصر سوء قصدها را به وجود آورد.تازهترین موج تروریسم نیز از دههء 1980 با نیرومند شدن برداشهای بنیادگرایانه از ملتگرایی،و سیاست جهان را درنوریده است. پس از جنگ جهانی دوم،ضعف حکومتهای جدید و بنست به وجود آمده میان ابرقدرتها تروریسم را به سلاحی برنده در دست ملتها و ملیتهای ناخرسند از شرایط حاکم مبدل ساخت.مقاله تروریسم در عرصهء روابط بینالملل؛چالشها و امیدها میکوشند تا چالشها و تناقضات موجود در راه برخورد جامعهء جهانی با تروریسم بینالمللی را روشنتر سازد.از جملهء این چالشها،در دست نبودن تعریفی همهپسند از این پدیده در اسناد بینالمللی است که راه متمایز ساختن آن را از سایر منازعات مسلحانه،ناهموار میسازد و واکنش یک دست و واحدی را از سوی کشورها ناممکن میسازد.درعینحال جامعهء بینالمللی توانسته است در جهت مقابله با تروریسم در خشکی،هوا،دریا به موفقیت دست یابد. از دیگر شکافهایی که جامعهء بینالمللی را در مبارزه با تروریسم دچار دو دستگی ساخته است اختلاف بر سر تفاوت تروریسم و تلاش برای دستیابی به حق تعیین سرنوشت است.در مقالهء سوم این بخش سعی بر آن است تا قلمرو این دو مقوله مشخص شود و با توجه با اسناد بینالمللی،ممنوعیت یکی و جواز دیگری روشن گردد.نویسنده ضمن تمایز قائل شدن میان اقدامات تروریستی و سایر اقدامات خشونتآمیز و اشاره به دیدگاههای کشورهای مختلف در این زمینه،از تلاشهای صورت گرفته در چارچوب سازمان ملل برای تعریف و مقابله باتروریسم و کاستیهای آن یاد میکند و سپس به تبیین جایگاه حق تعیین سرنوشت در دو وجه داخلی خارجی آن در اسناد بینالمللی میپردازد. از جمله ارکان سازمان ملل متحد که به صورت کانون مقابهء جامعهء بینالمللی با تروریسم بینالمللی عمل کرده است شورای امنیت است.با گسترش مفهوم تهدید صلح و امنیت بینالمللی پس از جنگ سرد،شورای امنیت با استناد به این مفهوم در منشور ملل متحد،دخالت فعال خود را برای مقابله با تروریسم آغاز کرد و پس از صدور قطعنامههای موردی در جهت محکوم سازی حوادث تروریستی خاص،نهایتا با صدور قطعنامه 1373-که جامعترین قطعنامهء این شورا در مورد تروریسم بینالمللی است-رویکرد نوینی برای مقابله با تروریسم در پیش گرفت.اینها مسائلی است که در مقالهء تروریسم بینالمللی و شورای امنیت سازمان ملل پیگرفته میشود. در مقالهء مبارزه با تروریسم از رهگذر حقوق بینالمللی که بازگردان نوشتهای به قلم یکی از استادان حقوق بینالمللی اروپاست نویسنده با متمرکز ساختن نگاه خود بر روی تروریسم سیاسی فرامرزی به عنوان نوعی از تروریسم که با حقوق بینالملل ارتباط مییابد دو رویکرد حقوقی و سیاسی را به عنوان رویکردهایی که بر مبنای فلسفی مختلفی اتکا دارند-برای مقابله با تروریسم سیاسی-معرفی میکند و سرانجام با نشان دادن کاستیهای رویکرد حقوقی،بر لزوم توجه به پیام سیاسی تروریسم انگشت میگذارد.نویسنده،پیشرفت مبارزه با تروریسم را در گرو آن میداند هرگونه تعارض میان اقدام حقوقی و مسئله سیاسی برطرفل شود. اما آیا حقوق اسلامی میتواند راهگشای مبازه با تروریسم بینالملل شود؟کوشش برای پاسخگویی به این پرسش است که مقاله ششم این بخش با عنوان حقوق اسلامی در تقابل با ترریسم بینالملل سعی در پرداختن به آن دارد.گرچه در دهه های اخیر،جهان اسلام یکی از آماجهای اتهام توسل به تروریسم بوده است اما فقه و حقوق اسلام میتواند سرچشمهء زایندهای برای یافتن شیوههای نوین جهت مقابله با تروریسم بینالمللی باشد. مقالهء پایانی با عنوان برخورد دوگانه در اوج رباکاری که به قلم دو تن از اساتید دانشگاههای آمریکا تهیه شده است اوج رباکاری ایالات متحده را در قبال پدیدهء تروریسم برملا میسازد.نویسندگان به شکل مستند نشان میدهند که چگونه دولت آمریکا با دستمایه قرار دادن شعار مبارزه با تروریسم عملا چه نقش برجستهای در ترویج آن در گوشهوکنار جهان داشته است. امید است مجموعه مقالات ژرفنای این شماره مورد استفاده محققان و دانشوران قرار گیرد.
ملخص الجهاز:
"سومین موج ترور سیاسی در روسیه، که به مراتب کوچکتر از دو موج پیشین بود پس از کودتای بلشویکها در نوامبر 7191 برخاست؛ این ترورها تا حدودی رهبران کمونیست را هدف گرفته بود-که به قتل یوریتسکی05و ولودارکسی15و زخمی شدن لنین انجامید- ولی بر ضد دیپلماتها و فرماندهان نظامی آلمان نیز عملیاتی صورت گرفت تا مگر به مذاکرات صلح روسیه و آلمان خللی وارد آید.
تروریسم ایرلندی(اگر بتوان جنبش آن را تروریستی نامید)،هرچند دستاوردهایی به مراتب ناچیزتر از این داشته ولی با همهء افت و خیزهایش، برای مدت بسیار طولانیتری ادامه یافته است.
این سازمان که در آغاز یک انجمن تبلیغات زیرزمینی در شهرها بود پس از چند سالی به یک جنبش نظامی مبدل شد که خود را هم برای ترور سیستماتیک و هم برای شورش تودهای مهیا ساخت.
در اسپانیا نیز مانند فرانسه،دههء 0981 دوران سوء قصدها بود ولی برخلاف فرانسه این پدیده در اسپانیا طی سالهای 9-4091 و بار دیگر در طول جنگ جهانی اول و پس از آن،از نو جان گرفت.
811حتی امروزه با توجه به عمق و شدت وابستگی جوامع پیشرفته در همهء امور خود-از دفاع گرفته تا پلیس،بانک،تجارت، حمل و نقل،فعالیت عملی و بخش بزرگی از معاملات بخش دولتی و بخش خصوصی-به ذخیرهسازی،بازیابی،تحلیل و انتقال اطلاعات، اصطلاح«تروریسم اطلاعاتی»911وارد قاموس گفتان تروریسم شده و صحبت از آن است که چهبسا گروههای تروریست با وارد ساختن ویروسهای کامپیوتری،بزرگترین شرکتها و حتی نیرومندترین دولتها را نیز به زانو درآوردند.
Serge Nechayev,Revolutionary Carechism,quoted in David C.
W. Laqueur,"Pist-Modern Terrorism",Foraign Affairs,qouted in Lyman and Peter,op."