خلاصة:
صنایعدستی در هر فرهنگی ازجمله شاخصههای بنیادین در زمینه احراز هویت و اعتبار معنوی و تاریخی ملتهاست.موضوعی که ریشه در تاریخ داشته و ثمرات آن روشناییبخش راه آینده،هراثری که برپایه باورها و اعتقادات بومی، توسط دستان هنرمند و صنعتگری عاشق و دلخسته آفریده میگردد،برگی از شناسنامه آن مرزوبوم و سندی از تا ریخ آن کشور است. چیزی که در این میان حائز اهمیت و شایسته توجه است،بیش از پرداختن به تعاریف و معنایی کلامی صنایعدستی،ویژگیهای ساختاری و ترکیب و سنتز ماهیتی این محصولات با شرایط روز و جایگاه حضور آنها در عصر تکنولوژی است.بیشک وسوسه تجددگرایی و همگام بودن با جریانهای روز جهان به راحتی میتواند عرصه را برهنرها و فرهنگهای ضعیف و ناتوان که تنها به پشتوانه تاریخی و اعتبار باستانی خود تکیه کردهاند،ببندند و فرهنگ وارداتی مصرفی و بیهویت اما مدرن،خوشرنگ و صاحب تکنولوژی و فنآوری روز را به راحتی جایگزین نماید. هدف اصلی از نگارش این مقاله،اشاره به این مهم است که هویت صنایعدستی ما اگر براساس اصول و معیارهای شناخته شده و برگرفته از سنتهای ما باشد برای حفظ و بقای خود مجبور به همراهی و همگامی با جریان و پیشرفتهای صنعتی و تکنولوژی روز میباشد، در غیر اینصورت...
ملخص الجهاز:
"صنایعدستی که روزگاری پیشه و هنر صنعت تمامی انسانها،اجداد و پدران ما را تشکیل میداد و تنها هنرمندان جامعه دستاندرکاران هنرهایی همچون معماری،سفالگری،قلمزنی،بافندگی،سوزندوزی، حکاکی،خراطی و منبتکاری،تصویرگری کتاب و نقاشی،تذهیب و نگارگری و دیگر مشاغلی بودند که به دلیل توجه و اعتقادات دینی و باورهای قومی از تقدس و ارزش معنوی خاصی برخوردار بوده و هنرمند این حرفهها ازجمله اقشار بافضیلت،باایمان،صاحب نام و مورداعتماد جامعه محسوب میشده و آثارشان در خدمت به خلق،خدا و پیغمبر بود،اما امروز صنایعدستی با تمامی گسترده و تنوع موضوعی خود به رشتهای مهجور،ناآشنا،غریب و کمرنگ در میان دیگر رشتههای هنری تبدیل گردیده و به نوعی در میان جوامع هنری و اقشار صنعتی،جایگاه و هویت خود را گم کرده است و اگرچه روزگاری مادر تمامی هنرها و حتی صنایع محسوب میگردید،امروزه فرزندان غیور و توانمندش،حرمت پدر را شکسته و حضورش را باور ندارند.
پس به ناچار برماست خود را همراه و همگام زمانه پیش بریم،از فرصتهای بدست آمده و تکنولوژی روز در جهت بهینهسازی وضعیت،معنا و ساختار هنرهای ملی و بومی خود بهرهبرداری کرده و اصالت آنها را نه در پشت ویترین موزهها و عکسهای کتابهای تاریخ هنر بلکه در تاروپود زندگی خود جاری و ساری نمائیم و ویژگی اصلی فرهنگ و تمدن ایران و ایرانی را به خاطر داشته باشیم که یکی از برجستهترین صفات آن،جنبه ارتباطی و تأثیر و تأثیرپذیری بوده،ایران از ابتدا دروازه تمدن شرق و به غرب و پل ارتباطی غرب و شرق بوده است،از سوی دیگر قدرت سنتز و ترکیب فرهنگهای دیگر از ویژگیها و صفات برجسته هنرمند ایرانی میباشد که فرهنگ ایرانی را جهانی کرده،این مهم حتی در تفکرات،باورها و دین،فلسفه و عرفان در اثر نیروی عظیم ادغامکننده ایرانی،تفکری یکپارچه و فرهنگ عظیم اسلامی ایران را بنیاد نهاد،فرهنگی که در اثر پذیرش اسلام محمدی ایجاد گردید."