ملخص الجهاز:
"1 اساسا بحث از روند تعمیم رهبری دینی علماء به حوزۀ سیاسی بویژه در جریان انقلاب مشروطه،و بحث از ریشههای اجتماعی و فکری این روند و پرداختن به ریشههای تأثیرپذیری علما در کشیده شدن به صحنه فعالیتهای سیاسی و تمایل به تحولات و اصلاحات بدون ذکر نام و نقش سید جمال الدین اسد آبادی ناقص است.
هرچند که هر جریان سیاسی براساس دیدگاه و نظر خود به فعالیت مشغول است و طبیعی است که در این برخورد آراء و عقاید در درون هر جریان،عناصر خادم و خائن در سنتهای گوناگون مشاهده میگردد تا آنجا که بسیاری از موارد دیدگاههای افراد در سالهای بعد در رابطه با حادثه مهم تاریخی،سیاسی،اجتماعی ایران انقلاب مشروطه نظرات افراط و تفریطی در حد فوق العادهای مطرح است یکی آن را توصیۀ انگلیسها میداند،دیگری آنرا توطئهای برای سوق دادن کشور به سوی غربگرایی و یک دسته هم تکیه بر تحلیل طبقاتی دارد.
در این سال با اشغال ایران توسط قوای متفقین و برکناری رضا شاه از قدرت و وجود فضای باز سیاسی و حمایت بیدریغ ارتش سرخ که بخشهایی از ایران را در اشغال خود داشت،مارکسیسم در بین قشرهای دیگری از جامعه ایران نیز از طریق حزب توده مطرح گردید.
در سالهای دهه 40 و 50،مارکسیسم در ایران را میتوان به سه شاخه اصلی دستهبندی کرد: 1-مارکسیسم سنتی،پرچمدار این جریان بقایای کمیته مرکزی و اعضاء حزب توده بودند که در شوروی و اروپای شرقی به فعالیت میپرداختند و در داخل ایران ساواک توانسته بود بر تشکیلات آنها کاملات مسلط شود."