خلاصة:
در عمق افکار و عقاید مولوی و گفتههای او در مثنوی، نوعی ارادت و محبت به امیرمؤمنان علی(ع) و خاندان پیغمبر اکرم(ص) وجود دارد. آراستن سخن به گوهرهای گنجینة کلام مولا و نقل و اخذ تعداد قابلملاحظهای از اقوال آن امام، صرفا برای استناد و استشهاد و یا به قصد نشان دادن علم و فضل نیست، بلکه این همه تعظیم و تمجید، در قالب حکایات و ذکر اقوال، بیانگر تولی و محبت بسیار این شاعر به مولا و حاکی از افق گستردة اندیشه تابناک و عمق و گسترة نظر و وسعت دید و رشد و کمال روحی مولاناست.این نوشته تبیین دیدگاه مولانا در مورد امیر مؤمنان و بازنمایی جلوههایی از کلام آن امام است که آشکارا و یا به تلمیح و اشاره در مثنوی آمده و سبب جاودانگی اندیشههای بلند این شاعر گردیده است.
ملخص الجهاز:
"(جعفری 1379 : 9) علامه «محمدتقی جعفری» در مورد هیجانات روحانی مولوی نسبت به امام علی(ع) میفرماید: «جلالالدین دربارة حسامالدین چلبی همان هیجان روحانی را احساس میکند که دربارة شمس تبریزی و در درجة بسیار عالیتر دربارة امیر مؤمنان علیبن ابیطالب(ع) مشاهده میشود که میگوید: تو ترازوی احدخــو بــــودهای بــل زبانة هر ترازو بودهای باز باش ای باب رحمت تا ابد بارگاه مالــــه کفـــوا احد راز بگشا ای علـــی مرتضـــی ای پس از سوءالقضا حسنالقضا ای علی که جمله عقل و دیدهای شمهای واگو از آنچه دیدهای» (همان) و این علاقه و اشتیاق و ارادت را میتوان با اساس و پایة اصلی تشیع به معنی عام کلمه تطبیق کرد، یعنی آنچه را که از یک شیعة ساده اصلی صدر اسلام که دچار افراط و تفریطها و اسباب دست سیاستها و تعصبهای عامیانه نشده باشد، توقع باید داشت، نه غلاة شیعه و نه شیعهگری به مفهوم تظاهرات و شعارهای ظاهری، بلکه مقصود همان روح پاک سادة بیآلایش اسلامی است که نسبت به علی و آل علی و خاندان پیغمبر محبت و گرایش داشته باشد و این خصیصه نه تنها در وجود مولوی است، بلکه همه بزرگان اهل تصوف و عرفان، خواه شیعه و خواه سنی، به اتفاق و اجماع در حق علی و آل علی و اهل بیت عصمت و طهارت، اعتقاد و توجه عارفانه داشتهاند و معرفت آنها به احوال اهل بیت کمتر از خود شیعیان پاک نبوده است."