خلاصة:
دین مبین اسلام از همان دهههای نخستین گسترش خود از راههای گوناگونی از جمله؛از راه بازرگانی؛کشورگشایی؛و سرانجام از راه تبلیغات مسالمتآمیز دینی و فرهنگی،آن هم غالبا از طریق سرزمین ایران بزرگ به هند راه یافت.از این رو در میان مسلمانان شبه قاره و تا حدی در میان هندوها نیز نشانههایی از فرهنگ ایرانی میتوان دید.از آن جا که گسترش اسلام از راه تبلیغات مسالمتآمیز فرهنگی و دینی بیشترین تأثیرات داشته و افزون بر آن توسعه و نفوذ زبان فارسی در شبه قاره نیز مدیون آن است،ناگزیر میباید آن را در بخش جداگانهای مورد بررسی قرار دهیم.
ملخص الجهاز:
"پیش از تأسیس سلسلههای سلاطین مسلمان در لاهور،دهلی،بنگال و دکن و همزمان با نخستین فتوحات مسلمانان،بازرگانانی که در شهرهای ساحلی و جزایر جنوبی هند مقیم شده بودند،در میان مردم بومی از احترام برخوردار بودند و حکومتهای محلی نیز به آنان توجه خاص داشتند.
2 داستانهای دیگری از این گونه دربارهی اسلام آوردن پادشاهان و راجگان جنوب هند از دیرباز در میان مسلمانان هند رایج بوده است که نمونههایی از آن بلاذری(ص 644)و ابن بطوطه(265-365،875-975)نیز آوردهاند.
دارای منزلت اجتماعی خاص بودهاند،به گفتهی مسعودی که خود به هند سفر کرده بود، در صیمور(نزدیک بمبئی کنونی)حدود 01 هزار مسلمان زندگی میکردند که اصل آنها از مردم بصره و دیگر شهرهای سواحل خلیجفارس بوده است.
نخستین عامل؛وجود فرصتهای مساعدی برای تجارت و کسب و کار در شهرهای ساحلی شرقی و غربی شبه قاره بوده است که گروههایی از مردمان سرزمینهای عربستان و ایران بزرگ را به این حدود جلب میکرد،و توطن آنان در این مراکز و آمیزش با مردمان بومی از طریق داد و ستد و مزاوجت طبعا موجب میشد که این مهاجران در ساختار اجتماعی بسته و محدود هندویی و بودایی رخنه کنند و به تبلیغ و ترویج اسلام بپردازند.
بدیهی است که در طول 8 قرن حکومت اسلامی در هند به مصداق«الناس علی دین ملوکهم»گروههای زیادی از مردم هند به اسلام گرایش پیدا کردند،از جمله در همان آغاز ورود اسلام،بوداییان نواحی سند که تاریخنویسان مسلمان از آنها در برابر هند و مذهبان(براهمه)به عنوان«سمنیه»یا«بودهیه»یاد میکنند،نخستین گروههایی بودناد که به اسلام روی آوردند و آشکارا و پنهان در برانداختن قدرت برهمنان و سلاطین هند و مذهب با مسلمانان همکاری نزدیک و مؤثر داشتند."