ملخص الجهاز:
"اما این مرزبندی برای گروه دیگر نیز مبارک بود:اگر،موافق نظر ویتگنشتاین،گفتمانهای دینی،اخلاقی،و زیباشناختی جایی در قلمرو عینیت و گزارههای عینمحور ندارند،الزاما نمیتوان چنین نتیجه گرفت که این گفتمانها نقشی در زندگی ما ندارند،بلکه فقط میتوان گفت که علممداری و عینگرایی در تلاش خود برای بیان گزارهای آنها موفق نبوده است.
ویتگنشتاین به این پرسشها پاسخ نمیدهد اما پیداست که ایراد او به زبان نهایتا ایراد به اندیشه است،و البته نتیجهی حاصل از این ایراد بسیار تکاندهنده است: نظامهای فلسفی بزرگ حقیقتا هیچکدام نظریه نبوده،و فقط تلاش کردهاند جهان را به شیوههای گوناگون تصویر کنند.
باری،نمیتوان انکار کرد که شاید زیباییشناسی نیز-همچون فلسفه و دانشهای دیگر-به پالودن زبان خود نیاز داشته باشد و باید در انتخاب و به کارگیری مفاهیمی که بعضا در کار درست فهم اخلال میکنند دقت بیشتری داشته باشد؛اما حقیقت آن است که زیباییشناسی تحلیلی ندرتا به روشن شدن مفاهیم کمک کرده است،و حتی تردید نابهجایی که این جریان نسبت به همهی انواع تعمیمها ابراز داشته بر سنگینی این بار افزوده است.
مواضع افراطی زیباییشناسی تحلیلی از سوی خود هواداران واقعنگر این جریان مورد انتقاد واقع شده است،چنان که موریس مندلبام در دو مقالهی مهم«شباهتهای خانوادگی و تعمیم در خصوص هنرها»25و «تحلیل زبانشناختی و نظریهی زیباشناسی»،با ملاحظهی تأثیر گستردهی فلسفه تحلیل زبان بر زیباییشناسی اظهار داشت که نظرات شماری از اصحاب زیباییشناسی تحلیلی به حال مطالعات هنری زیانمندند و به علاوه،به خلاف ادعای زیباشناسان تحلیلی،تلاش نظریهپردازان پیشین در خصوص تعمیم و دست یافتن به تعریف ذات هنر یکسره ناصواب نبوده است."