ملخص الجهاز:
"آن رژیم ارقام و آمار را به دلخواه خویش تفسیر میکرد و مثلا درآمد سرانه ایران را با درآمد سرانه کشورهای پیشرفته مورد قیاس قرار میداد بیآنکه توجه داشته باشد بالاترین درآمدها متعلق به اعضای معدودی خانواده(هزار فامیل)و کارگزاران ایشان است؛ولی رهبر انقلاب و همرزمان ایشان با افشاگری میکوشیدند به توده محروم مردم تفهیم کنند چگونه حاصل ثروتهای خدادادی این کشور به جیب گروهی از خواص سرازیر میشود.
آن رژیم هر زمان که زمزمهای از نارضایی میشنید و درک میکرد سرکوب فیزیکی به تنهایی کارساز نیست،با توسل به خدعههائی از قبیل اجرای برنامهء مبارزه با فساد و فعال کردن هیأت بازرسی شاهنشاهی چنین وانمود میکرد که برای مبارزه با فساد و تحقق عدالت اجتماعی عزم جزم کرده است؛اما رهبری انقلاب از تبعیدگاه خویش میکوشید فریبکاریها را افشا کند و نشان دهد اگر مجرمی از در یک زندان وارد آن میشود،چند روز بعد از دیگر در بیرون میآید.
اما آیا این اصول بر جامعه کنونی ما حاکمیت دارد؟آیا«خودکامگی»و«انحصارطلبی»بر جامعه حاکم نیست؟آیا«امکانات عادلانه»برای همه فراهم است و اکثریت از«تبعیضهای ناروا»رنج نمیکشند؟ اگر چنین است و اصول قانون اساسی رعایت میشود،پس چرا میشنویم و میخوانیم گروهی خاص بیشترین امکانات مادی و معنوی جامعه را به خود اختصاص دادهاند؟چرا میشنویم قانون فقط برای آفتابه دزدها اجرا میشود؟چرا میشنویم معدود کسانی هم که ثروتها و امکانات عمومی را نه تصاحب،که غارت کردهاند،و گند کارشان چنان فضا را آکنده که پنهانکاری در مورد آن اثربخش نیست، پس از محاکمه و محکومشدن یا آزادانه در جامعه فعالند و به ریش و گیس مرد و زن این کشور میخندند،و یا اگر زندانی شدهاند آنقدر آزادی عمل دارند که حتی به سفر خارج هم میروند."