خلاصة:
هنرستان های فنی حرفه ای با اهداف مختلف، به ویژه تدارک زمینه های هدایت دانش آموزان به اشتغال و ادامه تحصیل تاسیس شده اند. اما کیفیت پایین آنها و نبود ظرفیت های لازم در جامعه و وجود انواع نابرابری های جنسیتی در بازارکار، موانعی جدی در راه تحقق این اهداف در هنرستان های دخترانه بوده و ذهنیت نامطلوبی بروندادهای آنها را تقویت کرده است. این پژوهش، با هدف بررسی مستند و علمی این ذهنیت، در سه مرحله، بروندادهای هنرستان های دخترانه شهر تهران را ارزشیابی نموده است. در مرحله «پیش ارزشیابی»، با پیمایش 236 خبره، 7 عامل و 45 نشانگر بروندادی، در ابعاد «فردی، اجتماعی و اقتصادی» 16 معیار قضاوت در سطوح «نامطلوب، نسبتامطلوب و مطلوب»، تدوین شد. در مرحله «ارزشیابی»، با استفاده از عوامل و نشانگرهای تدوین شده، از 3 پرسشنامه برای پیمایش 226 نفر شامل مدیران، دانش آموختگان و کارفرمایان دانش آموختگان شاغل در مشاغل متناسب با رشته تحصیلی، استفاده شد. نتایج نشان داد که در بعد فردی، کیفیت «پیشرفت و افت تحصیلی» در هنرجویان و «دانش، نگرش، مهارت، خلاقیت» در سطح «نسبتامطلوب» و «ادامه تحصیل» در سطح «نامطلوب»، در بعد اجتماعی، کیفیت «تحقق اهداف اجتماعی ـ آموزشی» در سطح «نسبتا مطلوب» و در بعد اقتصادی کیفیت «اشتغال» و «کارآفرینی» در سطح «نامطلوب» و «رضایت کارفرما» در سطح «نسبتامطلوب» قرار دارد. ابعاد «فردی» و «اقتصادی» در سطح «نامطلوب» و بعد «اجتماعی» در سطح «نسبتامطلوب» ارزشیابی شد. نهایتا، بروندادهای هنرستان ها، در سطح «نامطلوب»، ارزشیابی شد. در مرحله «پس ارزشیابی»، ضمن استفاده از نتایج تحلیل محتوای سؤالات بازپاسخ پرسشنامه-های دانش آموختگان و کارفرمایان و مصاحبه با هنرجویان، هنرآموزان و مشاوران، علل نتایج مرحله ارزشیابی بحث شد و راهکارهای بهبود وضع موجود، پیشنهاد گردید.
ملخص الجهاز:
به رغم نقش بسزای آموزش های فنی حرفه ای در پیشرفت اقتصادی و تحقق اهـداف اجتمـاعی و فـردی (فیزبین و ساخاروپولوس ٤، ١٩٩٣) مسائلی نظیر عدم توفیق دانش آموختگان در بازار کار، فقـدان ارتبـاط لازم بین رشته های فنی حرفه ای و مناطق جغرافیایی در کشور از یکسوو فقدان ارتباط بین شغل و رشته تحصیلی دانش آموختگان از سویی دیگر، نرخ ناچیز انتقال از مدرسه به کار، دانش آموختگـان بـا مهـارت هـای سـطوح مقدماتی که در عمل ناکارآمدند، تزریق دانش آموزان با کیفیت پایین به هنرسـتان هـای فنـی حرفـه ای، نـرخ بالای افت تحصیلی به ویژه در دروس عملـی و مهـارتی ، عـدم مـشارکت و یـا مـشارکت نـاچیز صـنایع در برنامه ریزی درسی، تدوین محتوا، اجراو ارزشیابی رشته های فنی حرفه ای، برنامه های درسـی متمرکـز، غلبـه روش های آموزشی سخنرانی بر روش های حل مسأله ، غلبه روش های مداد کاغـذی ارزشـیابی بـر ارزشـیابی مبتنی بر عمل ، غلبه روش های ارزشیابی پایانی بر روش هـای ارزشـیابی فراینـدی ، کـم تـوجهی بـه مقولـه کارآفرینی و زایش تولیدات نوآورانه و نرخ پایین علاقه مندی به ثبـت نـام در هنرسـتان هـای فنـی حرفـه ای (صالحی و همکاران ، ١٣٨٥)، در برخی از کشورها،به ویژه در کشورهای کمتر توسعه یافته و در حال توسـعه ، ضرورت بازاندیشی و اصلاح در این نظام را به صورت بسیار جدی مطرح ساخته است .