ملخص الجهاز:
""فرسود پای خود را چشمم به راه دور،تا حرف من پذیرد آخر که:زندگی رنگ خیال بر رخ تصویر خواب بود"4 گذشتم،تنهای تنها،اثری از چینههای شمشادی"بریم"نبود دیوارهای خراب و ترکش خورده و فروریخته،انگار فریاد میکنند:کدامین دست مهربان،تن ما را به ناز،نوازش خواهد کرد؟ از بازارها"سیف"جز آهنپارههای به هم پیچیده و درهم تنیده اثری نیست،ویرانهتر از دل غمناک من فریاد میکند:کدامین دست صداقت صمیانه مرا جان تازه میبخشد؟آیا میشود که دوباره امید،زندگی و اقتصاد نبض حیات!باشد؟ به نخلهای سوخته و بیسر سلام میکنم و تندیس بیروحشان را میبوسم خدایا،هنوز هم آن نوای روحبخش اذان از گلدستههای مسجد جامع خرمشهر به گوش میرسد که:بشتایید برای عمل نیکو.
از خود میپرسم،آیا کدامین دست لطف کدامین یار آشنا،کدامین قلب پاک،کدام سینهء مصفا، کدام نگاه مهربان و کدام همت بلند،زنگار هجر از تن مجروح شهر میزداید و دریچههای بستهء آبادان و خرمشهر را به سوی کوچه حیات،رو به هوای تازه،رو به نشاط بهار،رو به پرتو خورشید و رو به عشق مهربانان میگشاید."