ملخص الجهاز:
"چه هنگام اشتغال به کار عطاری و چه هنگام گوشهگیری که گویا در اواخر عمر دست داده بود،به نظم مثنویهای بسیار و پدید آوردن دیوان غزلیات و قصاید رباعیات و تالیف کتاب ارزشمند تذکرة الاولیا مشغول بوده است.
برخی از غزلیات عطار تمثیلی یا سمبلیک است: منم آن گبر دیرینه که بت خانه بنا کردم شدم بربام خانه درین عالم ندا کردم صلای کفر دردادم شما را ای مسلمانان که من آن کهنه بته را دگرباره جلا کردم به بکری زادم از مادر از آن عیسیم میخوانند که من این شیر مادر را دگرباره غذا کردم اگر عطار مسکین را درین گبری بسوزانند گوا باشید ای مردان که من خود را فدا کردم *** در پایان هفت شهر عشق را از زبان خود عطار میآوریم که اگر غیراز این باشد جای آن به شدت خالی میماند: گفت ما را هفت وادی،در ره است چون گذشتی هفت وادی،درگهاست وا نیامد در جهان زین راه کس نیست از فرسنگ آن آگاه کس هست وادی طلب آغاز کار وادی عشق است از آنپس،بیکنار پس سیم وادی است آن معرفت پس چهارم وادی،استغنا صفت هست پنجم وادی توحید پاک پس ششم وادی،حیرت صعبناک هفتمین وادی،فقر است و فنا بعد از این روی روش نبود تو را در کشش افتی،روش گم گرددت گر بود یک قطره قلزم گرددت منابع: 1-تاریخ ادبیات ایران،دکتر ذبیح الله صفا،جلد اول."