ملخص الجهاز:
"(3)- Freudenthal (4)- Men Of the tent نامتناهی داشته باشد صرف نظر کرده و به این استدلال اسکندر افریدوسی میپردازیم که:اگر خدایان به همه واقعیات جزئی عالم باشند آگاهی آنها باید دائما تجدید و تجدد پیدا کند.
اما آنچه که موردنظر منطقدانان قدیم بطور کلی و اسکندر افریدوسی بطور خاص است این نیست که هیچ قضیه مربوط به زمان گذشته نمیتواند ارزش صدق متغیر داشته باشد،بلکه قضایایی که از وقوع حوادثی در گذشته حکایت میکنند ضرورتا صادقاند،چراکه گذشته قابل تغییر نیست و این معادل است با اینکه گفته شود هر قضیه صادق خبری2 مربوط به گذشته ارزش صدق خوند را از دست نخواهد داد.
5-12 saffrey-wenternik) پروکلوس بر این نکته اصرار میورزد و هنگامی که سوال میشود خداوند چگونه به این عالم آگاه است میگوید از اینکه تعدادی از افلاطونیان برای توجیه علم مطلق الهی،مثل عقلی حزئیات و امور ناشایست دیگر را در او فرض میکنند در تعجب است اما اگر کسی بخواهد وجود صور معقول جزئیات را بپذیرد میتواند به دیدگاه او اشکال وارد نماید.
dodds) 23-14-110)124 «اگر خدایان هم صفات خود را به صورت هماهنگ با هویت خدایی خود واجد باشند،به وضوح میتوان گفت که علم آنها که آن هم باید صفتی الهی باشد به واسطه عظمت قدسیشان تعین پیدا میکند نه به واسطه واقعیات مادی جهان که متعلقات شناخت تلقی میشوند و بدین ترتیب علم آنها راجعبه امور متکثر و منفعل،واحد و غیر منفعل خواهد بود و بنابراین حتی اگر متعلق علم الهی شیای متکثر باشد علم او واحد و یکپارچه میماند و اگر متعلق علم او متغیر باشد ذات او ثابت و لا یتغیر خواهد بود و اگر متعلق علم او ممکن و محدود باشد علم او ضروری و مطلق خواهد بود."