خلاصة:
«آزادی» را می توان از مفاهیمی دانست که علی رغم سوءاستفاده های بسیار از آن، همچنان به عنوان واژهای مثبت در فرهنگها و جوامع مختلف و در تضارب افکار و اندیشه های بشری و با الفاظ متفاوت رواج دارد و همگان بیش از هر چیز دیگر به آن تعلق خاطر دارند و برای نیل و وصول به آن عزیزترین سرمایه های خویش را تقدیم می کنند. با تمام علاقه ای که بشر به این مفهوم بلندمرتبه دارد، این مفهوم در مقام ثبوت (وجود اختیار در انسان) و در مقام اثبات (قلمرو اختیارات و آزادی بشر در جامعه) همچنان در هاله ای از ابهام برای متفکران حوزه های مختلف باقی مانده است. این مقاله ضمن استناد به گوهر عقل انسانی به عنوان دلیل اختیار وی تنها عقل را عقال آزادی انسان می داند و بر این اساس و با رویکردی فلسفی و کلامی به بررسی معنی اختیار بشردرخلقت و آزادی و قلمرو آن درجامعه می پردازد.
ملخص الجهاز:
"گرچه در اعتقاد ما "آزادی" یا "انتخابگری" برای انسان حکایت از یک ارزش ذاتی برای وی دارد و چنانکه گفته شد همین وجه ذاتی بشر است که مایه امتیاز و استیلای او بر موجودات دیگر حتی فرشتگان شده است اما باید دید آن را در چه مسیری به کار میبندد.
آزادی نباید به عنوان ابزاری برای برداشتن تمام قیود اخلاقی و ارضاء تمامی تمایلات و غرائز بشر و به تعبیری لاابالیگری و بیبند و باری در اختیار هرزگان قرار گیرد، بلکه باید به عنوان ابزار رشد بندگی خداوند تفسیر و تعبیر گردد؛ چنانکه در نزد حافظ آزادی، وارستگی از تمامی وابستگیها به غیر از او، لحاظ میگردد که میگوید: غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است در نزد وی آزادی حقیقی و اصیل، همان بندگی حضرت حق و رستگاری هم در خلاصی از امیال و غرائز است.
وی میگوید: &quot;اطاعت شهوات بزرگترین بندگیها و متابعت قانونی که انسان برای خود وضع کرده بهترین آزادی است&quot;( روسو، 1347: فصل نهم )و ما بر این باوریم که انسان موجودی والاست که به واسطه قوه ادراک و مسئولیتپذیری و امانت داری از نفخه الهی<FootNote No="157" Text=" ونفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین )الحجر، 38"/> که (= راز مسجود واقع شدن ملائک همان است) اشرف مخلوقات و خلیفه الهی است و کمال مطلق، مقصد وی است که در آن صورت آزادی وی در گرو وصل و لقای اوست و محدوده آن هم نه خواستهها و امیال او یا حتی دیگران و نه صرفا قوانین مدنی بلکه محدوده آزادی، دیگر مصالح عالیه انسان است."