ملخص الجهاز:
"به این ترتیب سؤال ما برپایه این دو انگارش،دو مسئله اساسی را طرح میکند:اولا آیا بین غیر فعال نگهداشتن شکاف جنسی در جامعه ایران پس از انقلاب و تصمیمگیری پنهان،کاذب سازی منافع و اعمال (به تصویر صفحه مراجعه شود) سلطه انضباطی بر زنان از سوی قوای قانونگذار رابطهای وجود دارد یا خیر؟و ثانیا آیا غیر فعال بودن شکاف جنسی در ایران میتواند تابع صحنه آرائی عدم تبعیض جنسی توسط قوای قانوگذاری و مجریه باشد؟یعنی آیا بین عملکرد آموزش و پروش دولتی به عنوان رکن جامعهپذیری سیاسی و ایجاد حس عدم تبعیض جنسی در محتوای این آموزش در راستای از کار اندازی فعالیت شکاف جنسی، تناسبی وجود دارد یا خیر؟ در پیجوئی پاسخ به این مسائل،ما با دو دسته منابع سرو کار داریم:یکی منابع توصیفی که شکافها و نابرابریهای جنسی را از زاویه انگیزهها،نقشها و پایگاههای انتسابی و گرایشهای فردی و جمعی مورد توصیف قرار اده و دوم منابع تبیینی که عمدتا به اتکاء به دیدگاه فمینیستی،موانع مشارکت توانمندی سیاسی زنان را در مواردی چون مردانه بودن محرکهای انگیزشی و رفتاری زنان،نقش زنان در تأیید مواضع قدرت مستقر، پراکندگی انفرادی تشکلهای زنان و بالاخره تبعیت زنان از ایدئولوژیهای کاذب مردانه خلاصه میکنند و معتقدند دولت و سیاست امروزین،پدیدههائی مرد سالارانهاند و تنها با تغییر ساخت قدرت میتوان زنان را از لحاظ سیاسی توانمند کرد وگرنه مشارکت زنان در زندگی سیاسی به مفهوم فردی رایج آن در حقیقت نوعی«زن زدائی»است."