ملخص الجهاز:
"دسته دوم از سنخ متعالی انسانهای جهان امروزین،مرکب از آنهایی است که نمیدانند و البته جهل این عده در مقابل علم گروه اول معنا مییابد؛وگرنه این نادانی به لحاظ منطق شناختی،خود نوعی دانایی برای ناظر و شاهد کنش شناخت به شمار میآید.
ازاینرو است که جامعهشناسی معاصر به علم و فلسفه در کنار یکدیگر نیازمند میافتد؛چراکه باید از یک سو به نشان دادن اهمیت چهارچوب ما بعد الطبیعی شناخت در رتبهبندی و مکانیابی اطلاعات جزیی بپردازند و از طرف دیگر تجربهگرایان جزءنگر را قانع کند که یگانه طریق رفع بحران ادراک کلی انسان معاصر در توجه به دعاوی انگارشی حوزههای اعتقادی مابعد الطبیعی خلاصه میشود.
سوم اینک سؤال این است که در چنین وضعیتی روشنفکر ایرانی از چه نوع اندیشه انتقادی برخوردار تواند بود؟در پاسخ باید گفت همچنانکه برآمد احساس تصور و بیان جزیی آن زمانی کمال مییابد که به جامه ادراک تصدیق و تبیین کلی آراسته شود؛اما چنین تصدیقی نیز به صرف ابتنا بر هستی،مسؤولیتساز نخواهد بود؛که تعهد تصدیق به تحدید جدید امکان بر حسب نیستیهای بایدگونه بازمیگردد."