خلاصة:
پیوندهای دو دانش فقه و تفسیر از زوایای گوناگون مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
آغاز پیدایش دانش فقه و تفسیر به زمان پیامبر(ص) باز میگردد. این دو دانش، در یک مسیر پدیدار شدند و رشد و نمو یافتند، افزون بر پیوند تاریخی فقه و تفسیر، هر دو دانش، از مبادی و دانشهای مشترک بهره میجویند. از یک سو، اسباب نزول، اصول فقه، دانش الفاظ و قواعد زبان و مبادی کلامی از جمله مبادی مشترک تفسیر و فقه به حساب میآیند. و از سوی دیگر قرآن، سنت و عقل نیز به عنوان منابع دوسویه برای فقه و تفسیر شناخته شده است. این همانندیها، ایجاب میکند که فقه و تفسیر ارتباط کارآمدتری بیابند و دامنه مطالعات تطبیقی بین آن دو گستردهتر گردد و در تعامل و پیوند با یکدیگر، تکامل یابند.
here, the historical tie between jurisprudence and interpretation also previous principles in this regard, such as historical setting, the knowledge of fundamentals, the knowledge of words, syntax and theological bases are analyzed. furthermore, the stat us of the quran in the sciences of jurisprudence and interpretation, the role of sunnah in jurisprudence and interpretation, the position of intellect in jurisprudece and interpretation and the related dimensions are considered as well.
ملخص الجهاز:
ازجمله تعریض عارفان به فقیهان، که منزلت مادی و معنوی که در قرآن و حدیث برای فقه و فقیه، بیان شده است، آیا به راستی حق فقیهان است؟ وآیا فقیه و دانش فقه، ازیک جا به جایی واژگانی، بهره نبرده اند؟ این نقد و تعریض در کلمات عارفان و متصوفان، فراوان یافت می شود.
هرچند به واسطه طول دوره زمانی آن بزرگواران، مسلما امکان تفسیرآیات بیشتری برای ایشان فراهم بوده است؛ اما هم چنان این سؤال درخور بررسی و کاوش است که آیا ایشان، تمامی آیات قرآن را تفسیر کرده اند، یا تنها به آیات مبهم و یا نیازمند به تبیین پرداخته اند ونه آن که از ابتدا تا انتهای قرآن، تک تک آیات، از سوی ایشان تفسیر شده باشد.
در دانش اصول فقه، این پرسش مطرح است که آیا معیارهای احکام در دسترس عقل هستند؟ وآیا عقل می تواند از طریق دستیابی به ملاکها، به احکام شرعی ره ببرد؟ همان گونه که پیش از این اشارت شد، برخی به آن، پاسخ منفی داده اند.
پیش از ایشان،میرزای نائینی نیز آن را پذیرفته واظهار داشته است: (هیچ راه و دلیلی برای انکار این مطلب وجود ندارد که عقل می تواند معیارهای احکام را در بعضی ازموارد درک کند.
گرچه قرآن، به عنوان یکی از منابع استنباط فقهی معرفی شده است، اما دانش پژوه فقهی وحتی فقیهان، چندان مراوده ای با دانش تفسیر ندارند وبا ریزه کاریها و پیچ و خمهای این دانش و مبادی آن (علوم قرآن و… ) کم و بیش ناآشنایند.