ملخص الجهاز:
"م]ولی دقیقتر بپرسیم؛چگونه این تعبیرهای مجازی که ما در ذیل عنوان عام تروما جایشان میدهیم،با نظریه سوژه در بدیو مرتبط میشوند؛خاصه با نظریه وی درباره جایگاه فاعل انسان در رخداد هنر و چرا مهم است که این همه را زیر عنوان اخلاق جای دهیم؟ پاسخ این پرسشها را باید در آن عمارت نظریای جست که ژاک لاکان برپای داشته است؛متفکری که به 4 دلیل اساسی برای بدیو مهم است؛به جهت آغاز تفکری مدرن راجع به عشق،به جهت تاکیدگذاری بر اهمیت مقوله«سوژه»در تفکر فلسفی،به جهت پروراندن مفهومی از«امر واقعی»در قلب فاعلیت انسانی و به جهت تاکید مکررش بر این مهم که ریاضیات همان علم«امر واقعی»است.
ولی هملت در عین حال رخدادی است که در وضعیت اندرونی یک«من» (I) به وقوع میپیوندد؛یعنی در درون تماشاگر تئاتریای که بدیو از مواجهه خاص و جدا از دیگران او با هملت سخن میگوید؛«من با همه وجودم در آنجا حضور دارم و عناصر تشکیلدهنده وجودم را به میانجی آن ما زادی به هم پیوند میزنم که فراتر از خودم است و بر اثر عبور فرایند یک حقیقت از درونم پدید آمده است ولی آخر کار،من نی معلقم، میشکنم،تهی میشوم و از غرض و علاقه شخصیام عاری میشوم؛زیرا در متن وفاداری به وفاداری که معرف انسجام اخلاقی است،دیگر نمیتوانم به خودم علاقه بورزم و علایق شخصی خودم را پی بگیرم.
از نظر ساختاری،رخداد زیباشناختی کلیدی برای بدیو در اینجا مواجههای است بین حضور و ما زاد وجود تماشاگر؛از یک طرف،حضور و«تمامیت»متناهیای که تماشاگر تئاتر از آن بهره دارد که به لطف آن،عناصر تشکیلدهنده وجودش در قالب یک کل واحد the) (one به هم میپیوندند و از طرف دیگر،ما زادی فراتر از این تمامیت-نامتناهی بودن هملت ابدیای که از درون فاعل انسان میگذرد-تماشاگر تئاتر را در متن وضعیت خاص خودش از درون تهی میکند و از او میطلبد که چیزی«از آن مواجهه»بسازد."