خلاصة:
نظریهها ضمن آنکه از مهمترین دستاوردهای رشتههای علمی به شمار میروند،بنیان هر رشته از علم را هم تشکیل میدهند.روابط بین الملل نیز به عنوان یک دانش بین رشتهای2با مطالعه کنش و واکنشهای بازیگران رسمی و غیر رسمی حکومتی و غیر حکومتی در عرصه بین المللی،از این قاعده مستثنی نیست.نظریههای مختلف روابط بین الملل،دنیای متفاوتی را برای ما ترسیم میکنند.این نظریهها با کارکرد توصیفی و توضیحی نسبتا بالای خود در کارکرد پیشبینی وقایع آینده،تا حدود زیادی ضعیف عمل میکنند.در این مقاله به هیچوجه سعی در حل و فصل مسایل معرفتشناسی که قرنهاست لا ینحل مانده،ندارم.صرفا به تکرار این مطلب میپردازم که نظریه،شیوه سازماندهی دانستههاست،به نحوی که به کمک آن میتوانیم به طرح سؤالات مطلوب و پاسخهای معتبر بپردازیم و پژوهش خود را به سمت یکپارچهسازی معرفت خویش از دانستههای رشته مربوطه،سوق دهیم.بر این پایه در این مقاله سعی من بر آنست تا سیر تحول نظریهپردازی در رشته روابط بین الملل را از ابتدا تاکنون ترسیم نموده،و در حد توان انتقادات وارده بر هریک از تئوریهای مربوطه را نیز مطرح نمایم.
ملخص الجهاز:
"واکر در یک تقسیمبندی،دیدگاههای رئالیستی را در چهار طبقه بررسی مینماید که به قرار زیر است: 1-رئالیسم ساختاری نوع اول(طبیعت بشر):این نوع از رئالیسم را میتوان در کتاب جنگ پلوپونز اثر توسیدید مشاهده کرد که در آن اعتقاد بر آن است که سیاست بین الملل به واسطه تنازع جهت کسب قدرت اداره میشود که خود در طبیعت بشر ریشه دارد.
لیبرالها نیز با این همه تکثر در اصول زیر دارای اشتراک نظر هستند: 1-لیبرالها دیدگاه مثبتی نسبت به ماهیت انسان دارند؛ 2-آنها اعتقاد راسخی به این مسأله دارند که روابط بین الملل میتواند به جای منازعه بر همکاری استوار باشد؛ 3-آنها به پیشرفت بشری در برقرار ساختن صلح در عرصه روابط بین المللی معتقدند.
رویکردهای بازتابگرایانه عمدتا غیراثباتگرایانه هستند هرکدام از رویکردهای بازتابگرایانه درباره چیزی هستند؛نظریه هنجاری درباره ارزشها، نظریه فمنیستها درباره جنسیت،نظریه پست مدرنیسم درباره بنیان دانش،نظریه انتقادی درباره دانش و روابط قدرت میباشد(بلیس و اسمیت،3831:215)شایان ذکر است که شاید انتقاداتی به این نوع تقسیمبندی تئوریهای روابط بین الملل وجود داشته باشد،لکن این تقسیمبندی میتواند ابزار مناسبی برای بیان تفاوتهای نظریهها باشد.
در مجموع باید توجه داشت که دعوای اصلی بر سر کشف قوانین عام در روابط دولتها و سیاست و سیستم بین المللی است که با آن بتوان به توضیح و پیشبینی رویدادها پرداخت،با این حال نمیتوان به یکی از این نظریهها تکیه و اعتماد کرد چرا که توان توصیف و توضیحی هر نظریه،متفاوت با دیگری و محدود است و در هر زمان و مکان و موضوعی ممکن است عامل یا عوامل مؤثر بر رفتار متفاوت باشد."