خلاصة:
تبیین چیستی انحطاط ایران در دوره قاجار و شناخت اسباب و عوامل و یافتن چاره و سامان آن مهمترین هدف این پژوهش و به باور نگارنده این سطور مهمترین فایده تاریخی است که از آن میتوان یاد کرد.یوشیدا ماساهارو نخستین فرستاده سیاسی ژاپن به ایران در دوره جدید است که بیشتر با هدف برقراری روابط سیاسی بین و ژاپن در ثلث پایانی سده نوزدهم به ایران آمد و البته غایت اصلی مأموریتش ایجاد روابط بازرگانی بود.این بازمانده از یک خاندان سامورایی که حقوق خوانده و به کار دیپلماسی اشتغال داشت در طول سفرش با دقت و وسواسی شاعرانه،اوضاع ایران را نگریسته و با ژاپن مقایسه کرده است.ژاپنی که مانند ایران از نیمه سده نوزدهم تجددطلبی و ترقیخواهی را شروع کرد،اما مجموعه عوامل درونی و بیرونی سرنوشت نوسازی و توسعه در این دو کشور را به اندازه شرق و غرب آسیا از هم دور ساخت.گرچه ماساهارو به صورت سامان یافته و کلاسیک به انحطاط ایران و عوامل آن نگاه نمیکند و اساسا چنین رسالتی را دنبال نمینماید،اما روح حساس و احساسات ملی-آسیایی وی تصاویری از ایران سالهای پایانی سده نوزدهم ارائه میکند که در دیدگان محقق جستجو میتواند چیستی،چرایی و چگونگی انحطاط ایران را نمایان سازد.و صد البته یافتههای این پژوهش با نظرات دیگر سفرنامهنویسان و مورخان و محققان باید به عرصه نقد و بررسی کشیده شود.
ملخص الجهاز:
"ماساهارو نخستین فرستاده سیاسی ژاپن به ایران در دوره جدید است که
خمودگی،انزوا و نابسامانیهای داخلی این کشور را از نظام کهن خود ناامید کرده بود و
آئینی مردم ایران و یکدست بودن ژاپن از این منظر است(همان:53)که نکته مهمی در
نخستین هدف سفارت یوشیدا ایجاد روابط بازرگانی میان ایران و ژاپن بود.
(همان:25)وی در جای دیگری از کتاب خود مینویسد:«پایه و مقام ماموران دولت بالاتر از اهل کسب است و دیوانسالاران به کار و شغل خودشان میبالند،حتی بازرگانهای
این توضیحات همگی بیانگر آشفتگی اوضاع اداری ایران است که در اثر فقدان شایستهسالاری و فساد و تباهی گسترده نظام دیوانی
به وجود آمده است و بیگمان یکی از عوامل مهم عقبماندگی ایران در این دوره بود.
او الگوی قانون اساسی و شیوه اداره کشور در اروپا را برای ایران به ارمغان آورد و با اشتیاق در پی آن بود که
دارد که نظام قانونی ایران در دستان شاه و علماء است.
راههای ایران پر از دزد و حرامی است؟(همان:802)اما ماساهارو از حقوق اساسی مردم و
عقبماندگی ایران سخت نکوهش میکند و از سلطه وحشتناک این دو کشور میهراسد.
تمدن غربی یاد کرده است و مینویسد:از بزرگان دولت ایران آنها که«اروپادیده و شیفته تمدن و معرفت جدید بودند لباس طرز اروپایی در بر میکردند و کلاه فرنگی به
شاه این بود که مردم گرسنه و بینوا ماندهاند(و اول باید آنها را سیر کرد).
کشور پایه و اساس ناکامی ترقیخواهان ایران-که شاه خیلی مشتاق بود خود را نماد
(همان:512)این کار موجب تشدید احساس ناامنی گسترده حتی در میان طبقه حاکم میگردید و واکنش طبیعی اکثر آنها"