خلاصة:
ما، خام و یاوه می اندیشیم اگر بر آن سر باشیم که اسطوره ها در همان روزگار کهن و اسطوره ای، به زیر خاک فرورفته اند؛ و در سایه های دامن گستر تاریخ و گردهای گیتی نورد هزاره ها گم آمده اند؛ چرا که امروزه، آفرینش هر اثر هنری، بر بنیاد اسطوره ها، لیک به فرماندهی کهن نمونه ها، ناخواسته، به سامان می رسد؛ و آسمان خراش میلاد، یکی از آنهاست.
این جستار، آسمان خراش میلاد را بهانه و بستری قرار داده است تا به بحث های اسطوره شناختی بپردازد؛ و دو نماد کوه ـ غار و دایره را در فرهنگ نازش خیز ایرانی و نامه ورجاوند شاهنامه بکاود و بررسد؛ و در اثنای این کار، روش نقد اسطوره شناختی را، در کردار، بیاموزد. همچنین، این جستار، از نمای بیرونی آسمان خراش میلاد، نقدی اسطوره شناسانه را بر آن پی می ریزد و بدنه اصلی ستونی (= عمودی)، و ساختمان گوی وار فرازین آسمان خراش، و گردان بودن خوان سرای (= رستوران) آن را بر بنیاد کهن نمونه های کوه ـ غار و دایره رمزگشایی می کند.
ملخص الجهاز:
"(کزازی 1385 ب:8) آسمانخراش میلاد اینک،دامنۀ سخن را تنگتر میکنیم و به گونهای ویژه،"آسمانخراش(-برج) میلاد"را به عنوان"اسطورهای زنده در دل روزگار خردگرایی دانشورانه" برمیرسیم و اسطورهشناسانه،میکاویم: "آسمان"،در جهانبینی انسانهای اسطورهای و باستانی،سپندی و چیرگی ویژهای داشته است؛و رمز این سپندی و برتری،از بلندای بیکران و کران ناپدید آن مایه میستانیده است؛تا جایی که،«برانگیزندۀ تجربهای مذهبی،در وجدان انسان ابتدایی بوده»(الیاده 1385:57)و نیروهای برتر از خود(-خدایان)را در آن (-آسمان)جای میداده و رو به سوی آن،به درگاه خدایان،نماز میبرده و کرنش میکرده است.
اما،از آنرو که این«کهننمونههای درون ناخودآگاهی همگانی(- جمعی)،بنابر سخن یونگ:«بازآفرینی میشوند»؛(یونگ 1386:161)و به گونههای دیگر خود را مینمایانند،پس نمادهای کوه-غار و درخت کیهانی،امروزه،خود را در پیکر آسمانخراشهای بشکوه و ستوار و سترگ مینمایانند و نشان میدهند و ساختن چنین بناهای بلند و سر به آسمان کشیده،پاسخی است از سوی انسان امروزین به نیازهای ژرف روانیاش،که در خودآگاهیاش،خود را بسان خرافگیهای پندارینه و یاوه و بیمایه،نشان میدهد.
تنها سخنی که در این باره بایستۀ گفت مینماید و تواند که برآیندی بر این بخش باشد آنکه:آسمانخراش میلاد،کمابیش،با آن ساختمان گویوار و دایرهایگون به پایان میرسد؛(البته باز میگویم:بدون در نظر گرفتن دکل آنتن 120 متری فرازین برج که پس از ساختمان گویوار دیده میآید)و این،یعنی، رسیدن انسان به یگانی روح خویش با خدا؛چرا که،برپایۀ سخن یونگ در نمادپردازی دایره،دایره«نماد وحدت اضداد است»؛(همان:367 و 368)و انسان با بالا رفتن از آسمانخراش،کمکم از دوگانگیها میگسلد و به یگانگی میرسد؛ یگانگی میان خویش و خدای خود.
شاید بتوان به سخن دیگر،اینچنین گفت که بدنۀ بنیادین(-اصلی)ستونی (-عمودی)آسمانخراش،نماد اوج گرفتن و پرکشیدگی است،که سرانجام انسان را به یگانگی با خدا میرساند و این یگانگی،در ساختمان گویوار آسمانخراش نمود و پیکرینه میشود؛و آن خوانسرای(-رستوران)جای آمده در یکی از آشکوبهای(-طبقات)فرازین آسمانخراش،رمزی میتواند بود از رسیدن به خوراکهای مینوی(-روحانی)و آن جهانی."