خلاصة:
این پژوهش به تحلیل ساختاری داستانهای کوتاه امیر حسن چل تن با تأکید بر نظریهء ژرار ژنت،نظریهپرداز فرانسوی میپردازد.ژنت با کتاب گفتمان روایی خود،نقش بسزایی در شناخت روایت داشت.تلاش او در زمینهء تعریف داستان و بررسی انتقادی پیرامون مقولهء نظرگاه،نقطهء آغازین بررسیهای بعدی در زمینهء بوطیقای داستان بود.او متأثر از شکل گرایان روس،قصه را یکی از جنبههای روایت میدانست و آن را ترتیب واقعی روایت ارزیابی میکرد؛در نتیجه توانست از تمامی روابطی که ممکن است بین توالی زمانی رخدادها و ترتیب روایت پیش آید تحلیلی دقیق ارائه دهد.نتیجهء بررسی ساختاری آثار امیر حسن چهل تن نشان میدهد زمان به عنوان یکی از عناصر اصلی روایت،بیشتر مورد توجه نویسنده قرار میگیرد،به گونهای که به کمک آن و بر اساس تغییراتی که در نظم خطی آن ایجاد میکند،پیرنگ و شکل مطلوب و پیچیدهء داستانی خود را بنا میسازد.نویسنده با در نظر داشتن قوانینی مانند رعایت اصلی معناداری و علیت کنشها،در ترتیب نقل وقایع و کنشهای داستان دست به گزینش و انتخاب میزند و به این صورت زمانمندی خاص جهان داستانش را ایجاد میکند.
This article، based on the theory of Genette، intends a structural analysis of some short stories by Amir Hassan Cheheltan. Genette، by his Narrative Discourse، shed light on the concept of narrative; meanwhile his definition of fabula as well as his critical study of "point of view"، became a turning point in the area of "Poetics of Fiction". Influenced by the Russian formalists، Genette saw fabula as a narrative aspect and the real order of narrating. He could thus give a precise analysis of all the possible relations between the chronology of events and the narrative order.
This study intends to demonstrate that in It is late to die at five، "time"، as an essential element of narrative is in the focus of the writer، through which and by the change in its linear order، he will be able to establish his ideal complicated form of narrating the story. Keeping in mind the principle of meaningfulness and the causality of actions، Cheheltan finds the possibility of setting up his own order of narrating the story and finally creates the temporality he is after.
ملخص الجهاز:
"نتیجهء بررسی ساختاری آثار امیر حسن چهل تن نشان میدهد زمان به عنوان یکی از عناصر اصلی روایت،بیشتر مورد توجه نویسنده قرار میگیرد،به گونهای که به کمک آن و بر اساس تغییراتی که در نظم خطی آن ایجاد میکند،پیرنگ و شکل مطلوب و پیچیدهء داستانی خود را بنا میسازد.
ژنت به هنگام بررسی روابط میان این سه بعد داستان،سه جنبهء سخن روایی را نیز بررسی کرد:زمان-وجه-حالت 1-زمان:زمان داستان،آن است که در قیاس با زمان واقعی،فرض میشود واقعهای در داستان اتفاق میافتد،اما زمان روایت،زمانی است که روایت یک واقعه در متن به خود اقتصاصی میدهد.
تغییر زمان فعلهای روایت از گذشته به حال،اولیت دلالتی را که در ذهن خواننده ایجاد میکند این است که خاطره و وقایع گذشته برای شخصیتها اهمیت وپژهای دارد.
با وجود این تنها بر اساس یک توافق عمومی-و نه یک دلیل علمی-است که میتوان گفت در دیالوگ،تعادل زمانی بین زمان متن و زمان داستان برقرار میشود؛چرا که حتی آن زمان که داستان صرفا سخنی مستقیم(مونولوگ و دیالوگ)بیش نیست، خواننده زمان بیشتری را به نسبت گفتوشنود واقعی صرف خواندن«آوانوشت»مکتوب میکند(تولان،3831:55).
چهل تن با در نظر داشتن قوانینی مانند رعایت اصل معناداری و علیت کنشها-که رابطهء مستقیمی با ترتیب زمانی آنها دارد-در ترتیب نقل وقایع و کنشهای داستان دست به گزینش میزند و به این صورت زمانبندی خاص جهان داستانش را ایجاد میکند.
در داستان اول روایت از نظر زمان کانونی شدن،دچار زمانپریشی بیرونی است و نویسنده رخدادهایی که به طور همزمان در ذهن شخصیت و دنیای واقعی رخ میدهند با ترجیح یکی بر دیگری از نظر زمان نقل میکند."