خلاصة:
چالش عارف و فیلسوف یکی از اشکال مخالفت با فلسفه است. فلسفه در طول
تاریخ از سه ناحیه متشرعان دینباور، تجربهگرایان دینستیز و عارفان عاشق با انگیزههای
متفاوت مورد حمله قرار گرفته است. یکی از دلکشترین بحثها در تاریخ تفکر بشری
مناظره اندیشه و شهود، عقل و عشق و دانش و بینش است. عارفان در درک مسائل
ماورای طبیعت به قدرت عقل خوشبین نیستند و عقل ستیزی در آثار قریب به اتفاق آنان
مشاهده میشود. عقل در این آثار مقابل سه امر نهاده شده است: دل، عشق و حیرت.
عقلفروشی و توصیه به عجز و حیرت، محوریترین عنصر اختلاف عرفان و فلسفه
است. عارف شیفته حیرانی است اما فیلسوف حیرتزداست. حیرت در ابتدای امر با
مقولاتی همچون معرفت، هدایت و ایمان متناقض می نماید. چیستی حیرت و تبیین
نسبت آن با مقولات مذکور مسأله اصلی این پژوهش است.
ملخص الجهاز:
"زیرکی بفروش و حیرانی بخر زیرکی ظن است و حیرانی نظر (مثنوی، 4/1407) زیرکی چون کبر و باد انگیز توست ابلهی شو تا بماند دل درست (همان، 5/1421) خرم آن کین عجز و حیرت قوت اوست در دو عالم خفته اندر ظل دوست هم در آخر هم در آخر عجز دید مرده شد دین عجایز را گزید (همان، 6/4826ـ4827) عارف از این دو منبع تعذیه میکند و قوت مییابد: عجز و حیرت، و این نقطه اصلی تقابل او با فیلسوف است که توانایی و وضوح را در عقل و تعقل دیده و بر آن دل میبندد.
بدینگونه انسان نیز برای اینکه بهشتی شود باید از جسم و تواناییهای جسمانی و قدرتهای متداول عقلی و فلسفی که نوعی اتکا بر خویشتن و انفصال از مبدأ هستی است و به دنبال خود کبر و عدم اتکا به خداوند را پیش میآورد غافل شود، عقل خود را در مسیر عشق و شیدایی به حق قربانی کند و دین عجایز را برگزیند.
وی معتقد است افرادی که سعی دارند همه مسائل را به تفصیل با اتکا به قوه عقل تبیین کرده، یا به تقلید از اهل بحث و نظر عقاید خود را اخذ کنند، وقتی در مقطعی از زندگی، انکشافی در جنبهای از واقعیات برای آنها روی دهد و واقعیت را خلاف آنچه تاکنون میدانستهاند مشاهده کنند، گمان میکند که شاید عقاید دیگرشان نیز دارای پایه______________________________ 1."