خلاصة:
اسلامی پرداخته و بحث خود را آغاز نموده است.اما قبل از آن میخواهد پرده از راز التفات ایرانیان به فراگیری معارف اسلامی بردارد،زیرا به نظر وی راز آن در علاقه و صمیمیت و روحیهی حقگرایی مردم این مرزوبوم بهعنوان امری طبیعی نهفته است،اما باید این مطلب به کمک شواهد و اسنادی که در اختیار است،اثبات شود که عمدهی بحث نوشتار را به خود اختصاص میدهد. یکی از امارات،و نه دلایل،را این مطلب دانسته که اگر این روحیه و امر قلبی وجود نداشت،ایرانیان به راحتی در چندین فرصت مثل قیام ابو مسلم و آل بویه میتوانستند پرچم استقلال از اسلام را برافرازند،اما این کار را نهتنها نکردند که حتی بر میزان ارادت خود به اهل بیت علیهم السلام،که از نظر نژاد،عرب نیز بودهاند،افزودند و در مقابل دشمنانشان،از آنان تا پای جان حمایت نمودند و در صحنهی درگیری شعوبیها،در مقابل آنان موضع گرفتند و از اسلام،عرب و رهبران دینی و ائمهی معصومین علیهم السلام،یعنی مکتب منتسب به مهبط وحی و ملائکه دفاع نمودند. وی آنگاه به ارائهی اسنادی قابل ارائه و مشاهده در اثبات مدعای خود میپردازد و به اسلامگرایی مردم بخارا و برخی دیگر،همچون یمن و امثال آن اشاره میکند.همچنین به فهرست بسیار طولانی مؤلفان و مصنفان و فقیهان ایرانی و سایر دانشمندان و اندیشمندان از این خطهی دانشپرور اشاره میکند و با نتیجهگیری به بحث پایان میدهد.نویسنده با این عقیده که ایرانیان به هنگام ظهور اسلام مردمانی فرهنگمند و فرهیخته بودهاند،نوشتار حاضر را با هدف نتیجهگیری همگرایی متقابل اسلام و ایران پیریزی نموده است که حاصل آن،بارگیری و غنایابی فرهنگ ملی ایرانی از اسلام و تشیع،و نقش ایرانیان در ماندگاری این مکتب زندگیساز است. با این پیشفرض به نقش ایرانیان مسلمان در توسعهی علوم و فنون و معارف
ملخص الجهاز:
"یادداشت به نظر نویسندهی این سطرها،همهی آنچه تاکنون گفته شد در یک مجموعه به عنوان ریشهی تحریکیابی ایرانیان در صدر اسلام،مورد پذیرش است،لیکن هیچکدام بهتنهایی عامل اصلی نیست و راز اصلی جنبش فکری آنان در علوم اسلامی چیز دیگری است،که متأسفانه از آن غفلت شده است و آن،عشق و شوق درونی ایرانیان نسبت به اسلام و اهل بیت پیامبر علیهم السلام بوده است و نطفهی اصلی آن در عهد خود آن حضرت صلی الله علیه و اله به وسیلهی مبلغانی که آن حضرت به نواحی مختلف ازجمله به یمن،بحرین و حیره(از قلمروهای ایران)و جاهای دیگر اعزام مینمودهاند،انعقاد یافته بوده است که ما بر پایهی برخی از اسناد تاریخی شاهد آن هستیم5.
اشارهای به آثار و احوال شخصیتهای شیعی ایرانی اگرچه استقراء کامل و بررسی عمیق در موضوع یادشده دامنهی وسیعی را فرا گرفته است،لیکن برای ما در این تحقیق کوتاه،مجالی است تا براساس ضرب المثل معروف عمل کنیم که میگوید: آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید بنابراین از باب«مشت نمونهی خروار»به چند مسأله توجه میکنیم: 1)به رجال حدیث دینی در عهد«کشی»که مشایخ وی بودهاند(نه همهی رجال حدیث)و در مقدمهی اختیار معرفة الرجال شیخ الطائفه،ابو جعفر محمد بن الحسن بن علی الطوسی که به نام رجال کشی معروف شده است مینگریم: استاد سید حسن مصطفوی در مقدمهی این کتاب از 15 نفر به عنوان مشایخ کشی که از آنان نقل حدیث نموده یاد کرده است،که از مجموع این رقم،تنها 31 نفر به دلیل اینکه نام شهرشان ذکر نشده است،ایرانیبودنشان روشن نیست (طوسی،8431،71-41)."