خلاصة:
یکی از مسائل مهم در رابطه با ساختار تولید و میزان استفاده از نهاده ها در صنعت، بررسی امکان جانشینی بین نهاده ها است. جانشینی انرژی با سایر نهادهها، به دلیل ویژگی های خاص آن مانند پایان پذیری، وفور منابع انرژی و تعلق گرفتن یارانه به انواع حاملهای انرژی در ایران، از اهمیت خاصی برخوردار است. با توجه به اینکه صنایع تولید فلزات اساسی یکی از زیر بخشهای انرژیبر بخش صنعت میباشد که سهم نسبتا زیادی در ارزش افزوده صنعت دارد؛ هدف اصلی این تحقیق، تخمین تابع تقاضای انرژی طی دوره1373 تا 1382 در صنایع تولید فلزات اساسی بوده و در کنار آن مکمل یا جانشین بودن برق و سایر نهاده ها در صنعت مزبور نیز بررسی می شود.
با استفاده از روش دادههای تابلویی مدلهای تقاضای نهاده برای نهاده های کار، سرمایه، برق، و سایرحاملهای انرژی به عنوان داده های انعطاف پذیر در قالب فرم تابعی ترانسلوگ برآورد میشود. در برآورد مدل از روش اثرات ثابت و رگرسیون های به ظاهر نامرتبط استفاده شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که با توجه به داده های مورد بررسی، سرمایه و برق مکمل هم هستند در حالی که سرمایه با سایر حامل های انرژی رابطه جانشینی دارد. جانشینی بین برق و سایر حامل های انرژی تایید نمی شود و کشش قیمتی خودی برای نیروی کار، سرمایه، برق، و برای سایر حامل های انرژی به ترتیب برابر با 49/0 – ، 10/0– ، 39/0-، و 31/0- برآورد گردیده است.
One of the most important issues about production structure and measurement of factors utilization in industry is the study of substitutability among the production factors. While، energy، for its particular features like finite and the direct relationship between energy usage and air pollution; and specifically abundance of energy resources and allocation of subsidies to different energy carriers in Iran، has led to the fact that energy factor and its substitutability with other factors become of high importance. In this way، basic metals manufacturing are one of the fundamental industries parts which consume a lot of energy and are regarded as one of the high value added parts. The main concern of this study is the estimation of energy factor demand، and the factors affecting basic metals manufacturing during 1373-1382. In addition، the complementary and substitutability of electricity and other factors in basic metals manufacturing are studied. Using panel data models of Translog، factor demand is estimated for labour، capital، electricity and other energy carriers. In estimating the models fixed effect and ISUR have been used. The results of the study show that، capital and electricity are complementary while capital has the substitutional relationship with other energy carriers. Substitution between electricity and the other careers are not confirmed. The corresponding own-price elasticities are -0.49 for labour، -0.10 for capital، -0.39 for electricity and -0.31 for other energy careers.
ملخص الجهاز:
تابع تقاضاي نهاده، کششهاي قيمتي و متقاطع، کشش جانشيني آلن، دادههاي تابلويي، صنايع فلزات اساسي، ايران Key Words: Factor Demand Function, Own Price Elasticity, Cross Price Elasticity, Allen Elasticity of Substitution, Panel Data 1- مقدمه انرژي يکي از نهادههاي توليد مهم در صنايع فلزي و در ساير بخشهاي توليدي است، که همراه با ساير نهادههاي توليد مانند نيروي کار و سرمايه، در فرايند توليد سهيم مي-باشد.
همچنين وفور منابع انرژي مانند نفت و گاز در کشور ايران و پرداخت يارانه به تمامي حاملهاي انرژي و در نتيجه پايين بودن قيمت حاملهاي انرژي نسبت به بسياري از کشورها، ميتواند به عنوان يک مزيت نسبي مطرح شود، البته اين مزيت زماني مفيد است که سبب کاهش هزينههاي توليد و قيمت تمام شده و افزايش قدرت رقابتي کالاهاي داخلي در بازارهاي بينالمللي شود، بنابراين آگاهي داشتن از متغيرهاي مؤثر بر تقاضاي انرژي و ميزان تأثير هر کدام از متغيرها اين امکان را به سياستگذاران ميدهد تا به برنامهريزي و پيشبيني دقيقتري براي ميزان تقاضاي انرژي در بخشهاي مختلف اقتصادي دست يابند.
2- ادبيات موضوع و مطالعات قبلي در زمينهي تقاضاي نهاده در زمينهي جانشيني بين نهادههاي توليد و بهويژه انرژي با ساير نهادهها، مطالعات مشابهي در کشورهاي مختلف با استفاده از کششهاي جانشيني و ساير ابزارها انجام گرفته است، که بسته به عوامل مختلف تأثيرگذار، مانند اينکه اين آمارها براي چه بخشهايي و بر اساس چه نوع دادههايي بوده (برشهاي مقطعي يا دادههاي تابلويي) و نتايج متفاوتي را به دست داده است و بنابراين به راحتي نميتوان اين نتايج به دست آمده از مطالعات خارجي را براي زير بخشهاي صنعت در اقتصاد ايران تعميم داد.