ملخص الجهاز:
"در داستان نیمهبلند«سفر»،«خاتون»بارزترین مظهر تنهایی و بیپناهی است که با هجرت مرد از خانه جهت کسب روزی،روزگار ناآرام و پرآشوبی را سپری میکند چرا که فقط باوجود مردی در زندگی،قادر به ابراز وجود است و با خبر فوت همسر بیش از پیش امنیت و احترام خود را بر باد رفته میداند و میرود تا در سایه مردی دیگر به آرامش و سکون برسد و این آرامش را در وجود«مرحب»مییابد و با رها کردن تن خود در آغوش مرحب در زیر پل،پی از بازگشتشان از زیارت امامزاده،خیانتی را که طبیعی جلوه داده شده است،مرتکب میشود و«با بیرون آوردن لباس سیاه و فروش فرشی که شوهرش مختار،قسطی خریده بود آخرین ریشهی پیوندها با همسر را میگسلد»7و سعی در کسب تجربه با عشق جدید را دارد و به موجودی حسود مبدل میشود تا جایی که به دختر چهار سالهاش که گاهی مورد مهربانی مرحب قرار میگیرد،به چشم رقیب نگاه میکند.
داستان«از خم چنبر»حکایت از تنفر زنی از زندگی زناشویی خود دارد که اگرچه در کنار همسر به سر میبرد اما به هیچگونه ارتباط جنسی و عاطفی و کلامی رغبت نشان نمیدهد و او را«سوهان عمر8»خود میداند و این دغدغهی فکری طاهر شوهر«مارو»که«این کار زنش علتی دارد و نمیداند کدام حرامزاده جادو و افسون کرده»9و از اینکه از ایجاد ارتباط با زن خود ناتوان است، راه به جایی نمیبرد تا اینکه مارو،سادهلوحی و صداقت همسر را دستاویز عشق ممنوعهی خود (به تصویر صفحه مراجعه شود) به آقای مدیر قرار میدهد و اسماعیل پسر میرجان نیز ناخودآگاه در پیشبرد اهداف مارو نقش مؤثر دارد چرا که پیشتر خواهان مارو بوده و طاهر علت بیعلاقگی همسر را پسر میرجان میداند و حماقت او و همچنین ظاهر فریبنده آقای مدیر مانع از کشش ذهنش به سوی مدیر میشود و طی کنش شجاعانه پسر میرجان را به باد کتک میگیرد."