خلاصة:
این مقاله با هدف آشناسازی دانشجویان و دیگر کسانی که علاقه مندند جامعه شناسی دین را اجمالا بشناسند، نوشته شده است. نویسنده برمبنای تجربیات محدود خود در این حوزه، معتقد است که برای دانشجویان و دیگر مخاطبان ایرانی به خاطر زمینه دینی و فرهنگی ویژه، پرسش های خاصی درباره جامعه شناسی دین مطرح می شود. برخی از این پرسش ها مهم تر، بنیادی تر، و به تبع مناقشه برانگیزترند. وی با نظر به ساده سازی، کوشیده است به مهم ترین پرسش ها درباره جامعه شناسی دین در قالب هشت دوتایی پاسخ دهد و ابهامات موجود در باب این رشته علمی را در حد بضاعت خود برطرف نماید.
The writing of this paper was undertaken to familiarize، in an abridged form، students as well enthused others، with the area of sociology of religion. Based on his experiences the author has come to the conclusion that the Iranian audience، either the students or members of the general public، have in mind particular questions about sociology of religion. Such particular curiosity is due to their specific religious and cultural setting in which they live. Yet، all these questions are not on the same par، in that some questions are more significant، more fundamental، and as such they invoke more controversy or dispute. The author، having an eye on simplification process، has made a humble attempt to answer some of the most important questions which are frequently asked about sociology of religion. The aim is to mitigate the conceptual ambiguities within the subject. In so doing، the author has focused on the following eight binaries:
believer/sociologist; divine/humanly; generalizable/non-generalizable; reducible/irreducible; external-quantitative/internal-qualitative; exigent/contingent (or necessary/probable); universalism/particularism (or inclusive/exclusive); religious sociology/sociology of religion.
ملخص الجهاز:
برخی از مهمترین این پرسشها اینها هستند: جامعهشناسی دین چگونه به دین نظر میکند؟با چه روشی دین را مطالعه میکند؟آیا جامعهشناسی دین حقیقت اعتقادات دینی را زیر سؤال میبرد؟آیا جامعهشناسی دین الوهی و و حیانی بودن دین را نفی میکند؟آیا جامعهشناسی دین همۀ ادیان را در یک تراز قرار میدهد؟آیا دین را صرفا به جلوهها و نمودهای اجتماعیاش تقلیل میدهد؟آیا دین را صرفا در اعمال و عبادات و مناسک دینی میجوید یا به درون دنیای انسان دیندار هم سرک میکشد؟آیا دین را امری فطری و ضروری و اجتنابناپذیر تلقی میکند و جزوی از ناموس عالم میداند یا آن را پدیدهای میداند چونان بسیاری دیگر از پدیدههای عالم در معرض تغییر و تحول و افول،و خلاصه دارای شدت و ضعف،و حیات و ممات؟اصلا دین چیست و چگونه تعریف میشود؟ براساس کدام معیار میتوان و باید آن را تعریف کرد:با معیارها و ویژگیهای درونی و جوهری یا با آثار و تبعات بیرونی؟و بالأخره جامعهشناسی دین بگوییم یا«جامعهشناسی دینی»؟ در این مقاله میکوشیم به تمامی این پرسشها پاسخ دهیم.
این پرسش باتوجه به این واقعیت مطرح میشود که ما در عالم واقع نه با دین که با ادیان گوناگون مواجهایم:آیا میتوان به نحوی تعمیمپذیر از دین سخن گفت؟به بیان دقیقتر،آیا اساسا واقعیت دینی نوعی و به نحو عام مشترک وجود دارد؟آیا ما باید صرفا از دینهای خاص سخن بگوییم یا میتوانیم به نحوی سخن بگوییم که در مورد ادیان گوناگون صادق باشد؟آیا ما با امری منحصربهفرد سروکار داریم یا پدیدهای عام که دارای مصادیق گوناگون است؟ این پرسش از این جهت اهمیت دارد که محققان و نویسندگان مختلف به ما یادآوری میکنند که آنچه تحتعنوان جامعهشناسی دین شکل گرفته و جایگاهی معین یافته است،عمدتا محصول مطالعه و بررسی مسیحیت در غرب بوده است و مثلا قابل تعمیم به اسلام نیست.