خلاصة:
با پیش رفت علوم در قرون اخیر، مسایلی در علم مطرح شده است که نیاز به انقلاب در ساختارهای فلسفی علوم را گوشزد می کند. در این جا به عنوان جای نشینی برای زیربنای فلسفی علوم، نظریه ی فلسفی «امر وجودی» پیشنهاد می شود که با الهام گرفتن از استعاره ی انسان متفکر و بر اساس دیدگاه حکمت متعالیه طراحی گردیده است. این نظریه ایجاد را جای نشین وجود می کند و با مخروطی دیدن نظام آفرینش، خلقت را عملی در ذات خداوند می داند که یک سویه است و از وحدت رو به کثرت دارد. این نظریه پدیده های عالم را «عمل آفرینش» دانسته، مفهوم موجود را حاصل دخالت ذهن انسان می انگارد. هم چنین دیدگاه کلی - جزیی را جای نشین دیدگاه کل – جز می کند. از دستاوردهای این نظریه، اتحاد بین اشیا مادی با یک دیگر و با قوانین حاکم بر آن ها و توصیف هماهنگ مفاهیمی چون کمیت، زمان، پیوستگی و ... است.
Recent developments in science and the appearance of new scientific problems demand a fundamental re-examination of the philosophical structure of scientific theory. In this paper the “Existential Fact Theory” is proposed as an alternative to the conventional underlying philosophical structure of science. This theory is inspired by the metaphor of “Thinking Person” and is designed based on the Mulla Sadra's philosophical insights. Our
theory substitutes the concept of existence (Wujud) by creation (Ijad)، and advocates the process of creation as an interior action in God’s essence. A hierarchical structure، metaphorically like a cone، is attributed to the creational system of universe which is
irreversible and proceeds from absolute unity down to multiplicity. In this theory، all events are seen as creational “actions” and the concept of being is regarded as an intervention of human mind. Also، the “Whole-Part” point of view is substituted by the
“General-Particular”. The unification of material objects together with rules governing their behavior and a coherent description of concepts like quantity، time and continuity can be considered among the consequences of this theory.
ملخص الجهاز:
"پیروان فلسفهی دکارت بودهاند(3،ص:131) چنان چه در یک پارادایم علمی به تغییر و تحولی زیربنایی و اساسی نیاز باشد،فلسفهی زیربنایی آن علم است که باید تغییر و اصلاح شود؛به عنوان مثال،تا زمانی که درعلم مکانیک از روش فکری و فلسفی دکارت تبعیت کنیم،نخواهیم توانست تحولی اساسیدر ساختار این علم پدید آوریم و تحولات رخ داده تنها به ابداع راهکارهایی هوشمندانهتر درچارچوب پارادایم موجود یا استفاده از ابزارهای قویتر،مانند رایانههای سریع،همراه باروشهای عددی بهینهتر محدود خواهند ماند.
پیشنهاد نظریهی امر وجودی به عنوان راهحل با توجه به ویژگیهای برجسته و ممتاز حکمت متعالیه و نیز در نظر گرفتن تنگناهاییکه در بالا آمدند،بهتر آن است که نظریهای فلسفی پدید آوریم که از دل ساختار فلسفیحکمت متعالیه روییده باشد،اما از طرف دیگر،با علوم جدید نیز همخوانی داشته،برای قرارگرفتن در جایگاه یک فلسفهی علمی مناسب باشد.
شاید مناسبترین اصطلاح برای بیان امر وجودی به زبان انگلیسی ''ytivitaerC ehT'' باشد،چرا که حالت«خالقیت»را به عنوان صفتی ذاتی تداعی میکند که با تمام سلسلهیآفرینش همراه است.
باید توجه داشت که تمامی این زنجیره یک جا و توأما انجام میشود؛یعنی خلق امر وجودی مطلق به معنای پیدایش تماممخروط آفرینش است.
تعریف فضا اگر به صورت تجریدی و تنها در ذهنمان تمامی مخروط های آفرینش کوچک و درنتیجه،تمام تعینات و تشخصهای ناشی از تصویر آنها بر سطح مادی را نادیده بگیریم وتنها وحدتی را که از یکتایی امر وجودی مطلق در سطح مادی ناشی میشود لحاظ کنیم،آن گاه تمام امور مادی در بستری خالی و بیتعین مستقر خواهند بود که درون آن،همه باهم مرتبط اند."