خلاصة:
مقاله 1
در بررسی نقش و فرهنگ دراقتدار ملی» ابتدا تعتریفی جامع و کاملی که مورد قبول پژوهشگران
این وادی بوده بهدست داد که از چهار خصوصیت برجسته برخوردار است. سپس دیدگاههای مختلفی
از قدرت واقتدار مورد توجه قرار گرفته و در آن بهچهار نوع منبع اقتدار ملل اشاره شده و ضمن
مشخص ساختن ویژگیهای هر کدام. ایدهآلترین آن راء نقش و کارکرد فرهنگ در مقتدر نمودن
دولت ملی و مشروع دانسته است.
در مشخص ساختن فاکتورها و مژلفههای فرهنگ در اقتدار ملی» بهعناصر مهم زیر اشاره شده
است. الف: نظم وانتظام و کارکرد آن در فرهنگ, برای اقتدار ملی بیشتر؛ ب: عامل تفکر که بهعنوان
واسطهای میان فرهنگ و تمدن از آن یاد شده و مشخصههای تاریخی آن برجستهشده است؛
ج: خصوصیت دیگر فرهنگ در اقتدار و انسجام بخشی بیشتر بهاقتدار ملی در آئینه عملگرایی صورت
پذیرفته است؛ د: فاکتور دیگر دخیل در این تحقیق, عامل هنجارهای پسندیدهای است که در چارچوب
هنجارها و قاعدههای پسندیده اجتماعی نمود مییابد. بهعنوان خصوصیت جامعه فرهنگی یاد شده که
در قوام واقتدار جامعه, تاثیر شگرفی دارد. در این مقاله نقش وکارکرد فرهنگ در اقتدار نظامها
به تصویر کشیده شدهاست. همچنین از آن بهعنوان عامل آماده سازی نیروها برای رسیدن بهاقتدار
ملی پیشتر یاد شدهاست.
همچنین بهشاخصههای فرهنگی قوی و پویا اشاره شده و مشخصههایی نام برده شده است
بهعلاوه ضعف و استحاله فرهنگ در فقدان چنین شاخصهای فرهنگی ارزیابی شده است.
در آخرین مبحث (نتیجه گیری) نویسنده از توجه بهفرهنگ ورعایت اصولی چندء همچون رهایی از
جزژم اند یشی. تعصبهای کورء عقده گشانیهاء رواج خرافات ز سا براآی رسیدن بهاقتدار ملی بیشتر.
صحبت بهمیان آورده است.
ملخص الجهاز:
الف:نظم و انتظام و کارکرد آن در فرهنگ،برای اقتدار ملی بیشتر؛ب:عامل تفکر که به عنوان واسطهای میان فرهنگ و تمدن از آن یاد شده و مشخصههای تاریخی آن برجسته شده است؛ ج:خصوصیت دیگر فرهنگ در اقتدار و انسجامبخشی بیشتر به اقتدار ملی،در آئینه عملگرایی صورت پذیرفته است؛د:فاکتور دیگر دخیل در این تحقیق،عامل هنجارهای پسندیدهای است که در چارچوب هنجارها و قاعدههای پسندیده اجتماعی نمود مییابد.
(بردیاف،1374) بنابراین میتوان گفت در کنار دیگر عوامل اقتدار ملی(سیاسی،اقتصادی،تبلیغاتی،اطلاعاتی ،امنیتی)نقش فرهنگ و ارزشها بیشتر نمود مییابد؛زیرا مقابله خارجی و داخلی با دیگر عناصر جامعه،به شکل نمادین و ظاهری خواهد بود و به عکس این تهدید نسبت به فرهنگ و ارزشهای جامعه ممکن است،پنهانی بوده و از دورن،فرهنگ و ارزشها را دچار فرسایش کرده و آنها را استحاله یا دگرگون سازد.
(روزنامه خرداد،1378/7/17) اقتدار ملی از دیدگاههای مختلف مورد توجه قرار داده میشود:حفظ تمامیت داخلی کشور،تداوم بلندمدت نظام و نقش فرهنگ و هویتهای ملی در اقتدار بیشتر بخشیدن به آن،از مهمترین علل توجه به ضرورت وجود اقتدارگرایی ملی هر نظام است و دستیابی به چنین هدفهای مهمی به تنهایی خارج از توانایی دستگاههای نظامی و انتظامی است و یاری دیگر نهادها در رسیدن به این نوع اقتدار را بیش از پیش طلب میکند.
ایدهآل ترین نوع اقتدار ملی: باید گفت:منبع چهارم قدرتی نیز وجود دارد که جدای از منابع دیگر سیاسی، نظامی و اقتصادی است که هم در ابعاد اجتماعی بررسی میشود و هم بهخصوص در ابعاد فرهنگی و ارزشی.