ملخص الجهاز:
"او در میان از بحران تفکر در ایران نیز سخن میگویدو معتقد است آسیبشناسی نقد در ایران را بدون توجه به اینبحران نمیتواند مورد بررسی قرار داد.
این همان خطا و انحرافی استکه بخشی از جریانات سنتی ما اسیر آن است ودائم برطبل بومیگرایی میکوبد،از سوی دیگر،اگر ما مختصات بومی و محلی خود را فراموشکرده،خود را صرفا به منزلۀ بخشی از جامعۀ جهانی(به تصویر صفحه مراجعه شود)تلقی کنیم به همان آفتی گرفتار میآییم که بخشیاز جریان روشنفکری ما دچار آن است؛یعنی قصۀجامعه خود را همواره برمنوال حکایت جوامع غربیبیان خواهیم کرد.
اما آنچه امروز دراین دو دهۀ اخیر در جامعۀ ما خود را آشکار ساختهاست امر کاملا متفاوتی است چرا که عقل انتقادی،با همۀ نتایج و لوازمش،در میان ما،به خصوص درمیان نسلهای جدید،پا گذاشته است و این چیزیاست که بسیاری از فهم آن ناتوانند.
اما باید پرسید:چه چیزی به این عقلانیت مدرناین حق را داده است که تمام زندگی بشر در طیچند هزار سال گذشته را به تاریکی متهم کند؟همین مسأله،یعنی تمامیتخواهی و انحصارطلبیعقلانیت مدرن سبب شد که با ظهور اندیشههایپسامدرن،مرجعیت خود این عقلانیت انتقادیمدرن نیز زیر سؤال رود و دیگر حنای خودش همرنگی نداشته باشد.
نکتۀ اساسیدوم این کاملا درست است که ساختارها و ساز وکارهای سیاسی و اجتماعی از پیش در نظام معرفتیجامعه حضور داشته،به فرد اجازۀ مواجهه مستقیمو بیواسطه با خود پدیدارها را نمیدهند،لیکن،درعین حال که نباید تأثیر ساختارهای اجتماعی وتاریخی و نیز ساختار قدرت را در نظام معرفتی جامعهنادیده گرفت،از سوی دیگر در قدرت این ساختارهادر نظام معرفتی افراد نیز نباید خیلی مبالغه کرد."