ملخص الجهاز:
"اما بوطیقای شناختی از هر دو نقطۀ کانونی برایتحلیل ادبی استفاده میکند و نظریۀ جهانهای متن یکی از شاخههای این رویکردبه شمار میرود که برای رائۀ تحلیل کلنگر قابل استناد است.
همچنین در داستان«شب سهراب کشان»به صورت درونهگیری جهانرستم و سهراب در داستان مرتضی و ایجاد عقبرفت مکانی برای ایجاد فاصلهگذاری درکنش و ایجاد جهان زیرشمولی،که پایانبندی روایت اصلی را تحت تأثیر جهان زیرشمول&%01022AQNG010G% رستم و سهراب قرار میدهد،مشخص میشود؛با این تفاوت که پایانبندی جهان مرتضیو سید با داستان حماسی رستم و سهراب متفاوت است و شاید به دلیل تفاوت رابطۀ دوشخصیت گفتمانی با یکدیگر باشد.
استفاده از این جهان زیرشمول،باعث شده است برخی منتقدان زبان نجدی را شاعرانهو غیر داستانی و در نتیجه مبهم بدانند؛اما با بررسی داستان او در چارچوب این نظریه،این ابهام از میان میرود و خوانش متن به صوترتی نظاممند امکانپذیر میشود.
در نتیجه میتوان جهان متن بیژن نجدی را در مجموعه داستان یوزپلنگانی که بامن دویدهاند از خلال رویکرد بوطیقای شناختی تجزیه و تحلیل کرد و دید که چگونهده داستان این مجموعه در کنار هم جهان گفتمان کلانتری ایجاد میکنند کهتبیینکنندۀ نام کتاب و همچنین باهمآیی داستانهای این مجموعه است.
در تحلیل داستانهای نجدی در این مجموعه نشان داده شد که دلیل بدفهمیهایموجود از داستانهای او،نبود نظریۀ مناسب برای نقد ادبی بوده است؛زیرا نام کتاببه صورت سنتی از میان نام یکی از داستانها انتخاب نشده بود و نقش کلیدی ودلالتمند در تفسیر داستان داشت و دیگر اینکه آنچه مشخصۀ اصلی داستانهای نجدیبود،استفاده از جهانهای گفتمانی و جهان زیرشمول نگرشی و معرفتی برای ساختنداستانهای زیرساختی تلقی شد."