خلاصة:
در برابر رویکرد معرفت شناسی دکارتی که بر پایه تفکیک انسان فاعل ( سوژه ) از جهان عینی ( ابژه ) استوار است، نوگرایی پدیدارشناسی هوسرل ، مرزی بین این دو نمی شناسد و فاعل و مفعول را در هم کنشی دیالکتیکی با هم می فهمد. بدین ترتیب « من » دکارتی جهان-آگاه در دید نوگرایی ، موجودی پیراسته و ماندگار و دگرگون ناپذیر و جدا از « غیر » و جهان نیست و هر گونه آگاهی از بن اندیشه ور است. « لوییزا لطفا به خانه برگرد » اثر شرلی جکسون در تقلید یا هجوی از « ویکفیلد » اثر ناتانیل هاثورن نوشته شده و موضوع هر دو گریز از خانه و بازگشت است. این مقاله بحث می کند که می توان خانه را نماد یا نشانی از جهان ، برون ، یا ( مفعول ) دانست که با قهرمان ( فاعل) هم کنشی دیالکتیکی دارد و یکدیگر را تعریف می کنند.
ملخص الجهاز:
"در فرهنگ غرب که میراث فکری یونان و رم باستان و کتاب مقدس،بر آن سایه افکندهاست،اندیشه و آگاهی با نگاه تبیین شده و رابطۀ انسان شناسانده و فاعل(انسانشناسنده)بامورد و مفعول مورد شناسایی(جهان عینی)در دوران مدرنیته به صورت رابطهای ساد-و-مازوخیستی درآمده است.
)واژۀ انگلیسی(1)-هاثورن در متن داستان خود«ویکفیلد»میگوید که این واقع و طرح گرچه منحصر به فرد است اما چیزی درخود دارد که همدردی نوع انسان را برمیانگیزد.
اما در داستان کوتاه مدرن(و پسامدرن)نویسنده قصدمنفعل(ابژه)کردن خواننده را ندارد،بلکه با ارائۀ زاویۀ دید دانای محدود (detimil tneicsinmo) یا نمایشی، (evitcejbo/citamard) وراوی غیرقابل اعتمادی (elbailernu rotarran) که درونی محض نیست و خود در متن و بطن ماجراست به خواننده امکان میدهدکه چشمهایش را بیشتر بگشاید،خود ببیند و خود بیافریند.
داستانهای هاثورن بینابین قصه(سنتی)و داستان کوتاه(مدرن)قرار دارند و از این نظربیشتر زاویۀ دید دانای کل سوم شخص مفرد در آنها به کار رفته است.
در نگاه دکارتی عکس پدیداری است مثل تصویر دوریانگری (ehT yerG nairoD fo erutciP) اثر اسکار وایلد (edliW racsO) که در حال حرکت و تغییر استو درونی(تماشاگر)مثل دوریانگری قهرمان این رمان ثابت و لا یتغیر میماند.
برنارد برگونزی معتقد است که داستان کوتاهدر ذات گونهای است که واقعیت را قلب و تحریف میکند و تصویری مخدوش از جهان ارائهمیدهد،و اگر در داستان کوتاه به اینگونه شخصیتها برمیخوریم بیشتر نه به خاطر خلق وخوی نویسنده که به خاطر محدودیتهای خاص اینگونه است،و نویسندۀ داستان کوتاهوادار میشود که دنیا را بهطور خاصی ببیند و گرایش به این دارد که تجربه را به سوی عناصرشکست خوردن و طردشدگی سوق دهد."