خلاصة:
در دوران اوجگیری نهضتهای فکری و سیاسی در تاریخ صدر اسلام و به
خصوص دوران انتقال قدرت از بنیامیه به بنیعباس یکی از فرقههای تأثیرگذار در
تاریخ این دوره ـ که معمولا با نام «خوارج» شناخته میشود ـ توانست در برخی از
نقاط حاشیهای یا دور دست جهان اسلام گوشهایی شنوا و دلهایی پذیرا برای
اندیشههای خود به دست آورد. یکی از این سرزمینها افریقای شمالی بود که در آن،
خوارج عرب و موالی خارجی مذهب توانستند بخشی از بربرها را با خود همراه سازند و
پس از گذار از سه مرحله: دعوتگری، انجام شورشهای مقطعی و گستراندن دامنه
شورشها حکومتهایی برای خود به وجود آورند.
ملخص الجهاز:
"34 بدین ترتیب، در طول حکومت عبدالرحمن فهری پس از شکست خوارج اباضی و قتل رهبران آنها یعنی در فاصله سالهای 140 ـ 130ه / 757 ـ 747م حرکت نمایانی از سوی این گروه در بلاد مغرب برپا نشده است.
35 در آن حال، با مسلط شدن صفریان نفزاوه به رهبری عاصم ورفجومی و یزیدبن سکوم و لهاصی بر دو مغرب اوسط و اقصی و محکم کردن پنجه خود بر افریقیه و قیروان پس از سال 140ه / 757م و قتل حبیببن عبدالرحمن فهری، خطر سلطه آنها بر مغرب ادنی نیز آشکار شد، زیرا در آنجا نیز خوارج اباضی غلبه داشتند.
55 بدین ترتیب خاندان مهلب که روزگاری با خوارج اباضی همدلی نشان میدادند، نقش زیادی در به شکست کشاندن جنبش اباضیه در طرابلس و قیروان و بخشهای دیگری از شمال آفریقا ایفا کردند، زیرا از چهار شورشی که در این دوره به وسیله اباضیان برپا شده، سه شورش آن به وسیله خاندان مهلب سرکوب گردیده است.
عبدالرحمن بن عبدالله ابن عبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها (قاهره، مکتبة مدبولی، 1411ق / 1991م) ص 293؛ رقیق قیروانی، ابواسحاق ابراهیم بن قاسم، تاریخ افریقیه و المغرب، به کوشش منجی کعبی (تونس، بینا، 1968م) ص 110؛ ابوعبدالله محمد ابن عذاری، پیشین، ص 53.
ابوعبید عبدالله بن عبدالعزیز کبری، المغرب فی ذکر بلاد افریقیه و المغرب، به کوشش دیسلان، (الجزایر، المطبعة الحکومیة، 1857م) ص 149؛ ابوعبدالله محمد ابن عذاری، پیشین، ص 156 ـ 157؛ عبدالرحمن بن محمد ابن خلدون، پیشین، ص 171؛ ابوالعباس احمد بن خالد ناصری سلاوی، پیشین، ص 112."