ملخص الجهاز:
"اما چه کسی میداند که هر پل،درکجا،در کدام نقطه و در کدام لحظه از لحظاتعبور،خواهد شکست و ظاهر محکم و فریبندهاشبه ویرانۀ هول و هراس مبدل خواهد شد؟ چیست زندگی،براستی چیست جز همانبستر رودخانه که مسیر طبیعی خود را طی میکندو با کسی که پلی محکم و مطمئن پیدا کند و بهسلامت و راحت از روی آن بگذرد،کاری ندارد؟ و چیست عشق،براستی چیست جز همانپلهایی که جایجای و قدم بهقدم،بر رویرودخانه بستهاند و هرکس یکی از آنها را انتخابمیکند و قدم بر آنها مینهد و به امید عبور آرام ورسیدن به ساحل آرامبخش آن سوی رودخانهحرکت میکند،بیآن که بداند،پل او،کجا و کی وچگونه خواهد شکست و با او چه خواهد کرد؟ من بارها از این پلها عبور کردهام.
پس آن تیرکی که شکست،قسمت دروغین پل،واینکه باقی مانده قسمت راستین و واقعی پل بودهاست؟پس سالهای سال،آن تیرک شکسته،درکنار این یکی،در پناه قدرت و ایستایی این یکی،در سایۀ امن و امان این یکی،و با تکیه دادن بهتوان و نیروی این یکی بوده که برجی ایستاده وشکل و ظاهر پل بودن خود را حفظ کرده است؟ پس آیا این دو تیرک،همچون دو خواهرتوأمان بودهاند که عمری،همه عمر،در کنار همماندهاند و هیچکس ندانسته است که کدامیک،موجب ایستایی و راز دوام و بقای آن دیگریاست؟و تنها شاعری عاشق و عاشقی شاعر لازمبوده تا به کنار رودخانه بیاید و گام بر این پلدوگانه بگذارد تا آشکار شود که آنکه معنایراستین پل بوده،تنها یکی از دو خواهر توأمانبوده که میتوانسته عشق بیافریند و امید بسازد وزندگی هدیه کند؟اما..."