خلاصة:
هدف: پژوهش حاضر با هدف، مقایسه حل تعارض و کیفیت زندگی معتادان به تریاک با معتادان به مواد محرک انجام گرفت. روش: بدین منظور 74 نفر معتاد به تریاک و 74 نفر معتاد به مواد محرک به شیوه خوشهای تصادفی از سه کلینیک در مناطق 6 و11 انتخاب شدند و به وسیله پرسشنامههای حل تعارض و پرسشنامه کیفیت زندگی مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافتهها: نتایج نشان داد که بین حل تعارض و کیفیت زندگی افراد معتاد به تریاک با افراد معتاد به مواد محرک تفاوت معناداری وجود دارد. بدین معنا که به جز خرده مقیاس مثبت نگری، در سایر خرده مقیاسها در آزمون حل تعارض (فضا و موقعیت، شفافسازی دریافتها و برداشت ها، توجه به نیازها به جای خواستهها، توزیع قدرت دو طرفه، تمرکز اولیه بر آینده و بعد تمرکز بر یادگیری از گذشتهها، ارائه گزینهها برای نفع طرفین، تدوین گامهای عملی و مقدور، ملاحظات احتیاطی) تفاوت معنادار بهدست آمد. همچنین، در تمامی خرده مقیاسهای آزمون کیفیت زندگی (کارکرد فیزیکی، محدودیت فیزیکی، محدودیت عاطفی، انرژی و نشاط، سلامت عاطفی، عملکرد اجتماعی و سلامت عمومی) به جز خرده مقیاس درد تفاوت معنادار بهدست آمد. نتیجهگیری: به نظر میرسد افراد وابسته به تریاک از شیوههای حل تعارض مناسبتری استفاده میکنند و از کیفیت زندگی بهتری نسبت به افراد وابسته به مواد محرک برخوردارند.
Aim: The aim of present research was to compare of conflict solving and quality of life of opium and stimulant addicts.
Method: For this purpose، 74 opium addicts and 74 stimulant addicts selected of 3 clinics in 6 and 11 regions by clustering random sampling. Conflict solving questionnaire and quality of life administered among selected samples.
Results: The results showed that there was significant difference between the mean scores of opium and stimulant addicts on conflict solving and quality of life. That is except of positivism on all subscales of conflict solving (namely: space and position، understanding clearness، attention to needs versus desires، mutually power distribution، primary focus to future، and focus on learning of past، completion of practical steps، cautious consideration) there were significant differences between two groups. Also، on all subscales of quality of life (namely: physical functioning، physical limitation، affective limitation، energy and frisk، affective health، social performance، and general health) except of pain there were significant differences between two studied groups.
Conclusion: It seemed that people who were addicted to opium used more appropriate methods on conflict solving in comparison to stimulants addicts; also، they have better quality of life.
ملخص الجهاز:
"یافتهها: نتایج نشان داد که بین حل تعارض و کیفیت زندگی افراد معتاد به تریاک با افراد معتاد به مواد محرک تفاوت معناداری وجود دارد.
اما در مقایسه بین دو گروه معتاد به مواد مخدر و محرک از نظر آماری اختلاف معناداری وجود نداشت ولی طبق یافتههای این پژوهش میزان حواسپرتی افرادی که ماده محرک مصرف میکردند بیشتر از افراد معتاد به مواد مخدر بود اما تفاوت معنادار نبوده است.
هرچند پژوهشهای انجام شده پیرامون موضوع مورد پژوهش، ازجمله پژوهش فرنیا، خواجه موگهی، شانه ساز و پاک سرشت (1385) نشان میدهد که شیوههای مقابلهای یک عامل کلیدی در ارزیابی ارتباط بین استرس و سلامت عمومی در افراد وابسته به مواد افیونی است، اما در زمینه کیفیت زندگی و شیوههای حل تعارض افراد وابسته به مواد محرک از جمله شیشه تحقیقات چندانی انجام نشده است.
همچنین نتایج نشان داد که بین کیفیت زندگی افراد معتاد به تریاک با افراد معتاد به مواد محرک (شیشه) تفاوت معناداری وجود دارد.
Borders معتاد به مواد محرک را میتوان چنین تبیین نمود که براساس نوروفارماکولوژی 1 (اثرات داروشناختی) مواد محرک، مصرف این مواد سطح دوپامین 2 را در بدن افزایش میدهد و علائمی از قبیل پرخاشگری، اضطراب، وسواس، تحریک پذیری، توهم و روانپریشی را در افراد به دنبال دارد که منجر به مختل شدن کارکرد فیزیکی، سلامت عاطفی، عملکرد اجتماعی وسلامت عمومی فرد میشود که همه موارد یاد شده از ابعاد کیفیت زندگی هستند."