خلاصة:
تلاشهای زیادی دربارهی چند و چون تعلیم و تربیت اسلامی صورت گرفته است، اما اینک سؤالی رودرروی آن مطرح است، و آن این است که «آیا تعلیم و تربیت اسلامی میتواند یک علم باشد؟».
مقالهی حاضر ضمن بررسی معانی متفاوت تعلیم وتربیت، وجوهی را که میتوان در آن از «علم تعلیم وتربیت اسلامی» سخن گفت، بررسی مینماید و مهمترین مشکلاتی را که بر سر راه هر رویکرد وجود دارد، برمیشمارد؛ خصوصا رویکرد استنباطی را به تفصیل بررسی کرده و بر آن است که «تجربی» بودن یا «نقلی» بودن چنین علمی با مشکلاتی همچون متفاوت بودن گزارههای دینی، مقولهی داوری و توجیه، نبود روششناسی مناسب، عدم وضوح مفهومی و هرمنوتیکی روبهرو است.
درنهایت، مقاله توصیه میکند که تعلیم و تربیت اسلامی، نه به مثابه یک علم، بلکه به مثابه یک فرآیند درنظر گرفته شود که در آن صورت، سخن بسیاری برای گفتن دارد.
ملخص الجهاز:
"علاقهمندان به پدیدههای انسانی (عالمان علوم انسانی) از جنبههای مختلف روانشناختی، جامعهشناختی، انسانشناختی، تاریخنگاری و دیگر حوزهها، هر یک به فراخور حال خود، حوزهی تعلیم و تربیت را یکی از موضوعات جذاب و مهم در کار خود شناخته و بدینسان به بررسی آن پرداختهاند، بهگونهای که رفته رفته دانش تربیتی پدید آمده است.
اینک با توجه به آنچه در بالا تشریح گردید، میتوان گفت که مراد از تعلیم و تربیت اسلامی میتواند اشاره به یکی از این سه معنا باشد؛ یا تربیت اسلامی به معنای نهادها و مراکزی است که در آن به تربیت پرداخته میشود، یا اشاره به فرآیندی است که در آن سعی میشود متربیان، در مجموع، واجد دو وصف «مؤمن» و «مسلم» گردند؛ یا اشاره به دانشی دارد که از طریق بررسی این سازمانها و فرآیندهای تربیتی پدید آمده است.
اینک به این عبارات که در تعلیم و تربیت اسلامی کاربرد فراوان دارد دقت کنید:کسی که به خدا ایمان دارد، از نیروی بالقوهای در درون خود برخوردار است که در حال سکون، حتی از خود او نیز پنهان است؛ اما اگر این نیرو به جنبش درآید، مظهر تحولات درونی عظیم و اقدامات چشمگیری خواهد شد، در حالی که خود فرد، آنها را از خویش گمان نمیبرد.
اما در زمینهی تعلیم و تربیت اسلامی این مسئله وقتی دشوارتر میشود که به نکتهای دیگر توجه کنیم؛ هرمنوتیک به تعدد تفاسیر میرسد، در حالی که در تعلیم و تربیت، خصوصا در آموزش و پرورش عمومی، «وحدت عمل» یک اصل ضروری است(14)."