خلاصة:
حضرت علی (ع) در دوران پنج ساله خلا فت خویش با سه جنگ بزرگ روبرو شد ؛
جنگهای جمل، صفین و نهروان که اصحاب آنها تحت عناوین ناکثین، قاسطین و مارقین در
برابر حضرت علی (ع)، ص ف آرایی کردند. در این جنگها، تعداد زیادی از مسلمانان با سابقه
کشته شدند و پایه اختلافات کلامی و سیاسی بسیاری در جامعه اسلامی نها ده شد . در این
نوشتار، عوامل شکل گیری جریان معارض با خلیفه چهارم و ترکیب نیروهای متخاصم و بافت
قبیله ای هر دو طرف بررسی شده است . علاوه بر آن، دلایل همگرایی آنان، با استفاده از
مفاهیم به کاررفته در نظریات جامعه شناسانی چون وبر و مرتن، تجزیه و تحلیل گردیده
است. به نظر می رسد عامل مهم اجتماع در سپاه علی (ع) اعتقادات دینی بو ده است؛ در حالی
که می توان مهمترین عامل همگرایی در نیروهای مخالف وی را میل بازگشت به اقتدار سنتی
مبتنی بر تعصبات قبیله ای، دنیاطلبی سران آنان و روحیه فرد گرایی اعراب بدوی دانست؛
عاملی که در نظریه مرتن، عامل ویرانگر وحدت اجتماعی شناخته شده است.
ملخص الجهاز:
"بافت وترکیب نیروهای شرکتکننده در جنگ چگونه بوده است؟مهمترین علل و انگیرههایتجمع و تشکل و یوند میان نیروهای شرکتکننده در هر کدام از دو طرف متخاصم چهبوده است؟آیا در مجموع،عامل مشترکی در این جنگها میتوان یافت؟ به نظر میرسد میتوان محور اصلی همگرایی در نیروهای مخالف حضرت علی(ع)رامیل به بازگشت به سنت و فردگرایی اعراب بدوی و جلوگیری از بازگشت به اقتدار دینیو تسلط کاریزمای معصوم،به همراه کجفهمی و انحراف در برداشت از دین دانست که درقالب ریاستطلبی و سهمخواهی طلحه و زبیر در امر خلافت و سوء استفادۀ آنان از مقامو موقعیت خویش به عنوان صحابی پیامبر(ص)،رقابت عایشه(ام المؤمنین)و بزرگانقریش با اهل بیت(ع)و بنی هاشم و کینه بنی امیه نسبت به حضرت علی(ع)،و در نهایتانکار و تکفیر علی(ع)از طرف خوارج،نمایان گردید.
مهمترین عامل در حضور نیروهای مردمی و همراهی با سپاه جمل را میتوانانگیزههای اعتقادی مردم،مبنی بر تقدس مقام خلافت و لزوم خونخواهی و قصاصقاتلان عثمان و نیز وجوب احترام ام المؤمنین دانست که بخصوص در دوران دو خلیفهاول و به منظور مقابله و یا برابری با قداست حضرت زهرا(ع)و فرزندانش بسیار به آنپرداخته شده بود؛اما به طور قطع،در سردمداران اصلی این جنگ خونخواهی عثمان،بهانهای بیش نبود؛چرا که خود از عاملان اصلی تحریک مردم به قتل عثمان بودند(ابنقتیبه،1410،1،71،طبری،1378،4،458؛ابن اثیر،1385،3،174)هرچند در بصرهخطبه خواندند و از گناه خود توبه کردند."